در هر کاری یک «مرز تعادل» و «حدّ مطلوب» وجود دارد.وقتی در کاری از حد فراتر رویم و به زیاده روی دچار شویم،اسراف کرده ایم.پس اسراف در مورد خوردن،آشامیدن،مصرف،خرید،خرج،بخشش،صرف وقت،کار،خواب و... مصداق پیدا می کند.حتی بخشش مال در جایی که مناسب نیست،نوعی اسراف است.
کلام امام علی(ع) این چنین است:«ألا و إنّ إعطاء المالَ فِی غَیر حَقّه تَبذیرٌ و إسرافٌ و هو یَرفَعُ صاحبَهُ فِی الدّنیا و یَضَعُه فِی الآخرَة...».1 آگاه باشید! بخشش مال به آنان که شایستگی آن راندارند،اسراف و ولخرجی است.این کار،هر چند در دنیا به بخشنده ی مال،سرافرازی می دهد،ولی در آخرت سرافکنده اش می کند.چنین بذل و بخششی او را نزد مردم محترم می سازد،امّا نزد خداوند،خوار می کند.
هر کس مال خود را به نااهلان بدهد و در جای ناحق صرف کند،دریافت کنندگان از او سپاس نمی گویند و محبّتشان را نثار دیگری می کنند و اگر روزی بلغزد و به کمک آنان محتاج باشد،هرگز یاری اش نمی کنند.
این سخن،هم مفهوم اسراف در بخشش را بیان می کند،هم پیامدهای آن را.آن حضرت در سخنی دیگر می فرماید:«کسی که در جای غیر شایسته و نزد نااهلان انفاق و احسان کند،جز فرومایگان و اشرار و جاهلان از او ستایش و تعریف نمی کنند،آن هم تا وقتی که بخشش به آنان ادامه یابد».2
و آیا این چیزی جز هدر دادن مال است؟ کدام عاقل،هم مال خود را می دهد و هم به چیزی نمی رسد؟ بخشندگی خوب است،امّا اسراف بد است.رعایت اعتدال در این مورد هم یک ارزش اخلاقی است.امام علی(ع) در نکوهش زیاده روی حتی در سخاوت،می فرماید:«کُن سَمحاً وَ لاتَکُن مَبَذّراً و کُن مُقَدِّراً و لا تکن مقتّراً:بخشنده باش،ولی ولخرج مباش.اندازه گیر و حسابگر باش،ولی بخیل و سختگیر مباش».3
شیوه صحیح،رعایت اعتدال در همه امور است،حتی در بذل و بخشش.قرآن کریم،خطاب با پیامبر نیز دستور اعتدال در انفاق می دهد.همچنین در روایتی از امام حسن عسکری(ع) نیز آمده است:انّ السّخاء مِقداراً فَإن زادَ فهو سَرَفٌ:سخاوت حدّ و مرزی دارد.اگر از آن بگذرد،اسراف است».
خورد و خوراک،یکی دیگر از عرصه های اسراف است که انسان را به وضع «شکمبارگی» و حیوانیّت می رساند.نقطه مقابل آن،قناعت و پرهیز از زیاده روی در خوردن و دوری از پرخوری است.
نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف،جانت برآید
امام علی(ع) در وصف یکی از برادران دیرین خود که فردی خود ساخته بوده،ویژگی هایی را بر می شمارد،از جمله اینکه:کانَ خارجاً مِن سُلطان بَطنِه،فلایَشتَهی ما لایَجِدُ و لایُکثِر إذا وَجَد:از سلطه شکم بیرون بود.در نتیجه،آن چه را نمی یافت تمایلی به آن نداشت و آن گاه هم که به دست می آورد،زیاده روی نمی کرد».4در وصف پروا پیشگان هم به این کم خوری اشاره می فرماید:«قانِعَةً نفسُه،مَنزُوراً أکلُهُ:نفس او قانع است و خوراکش اندک».5
آنان که اسیر شکم اند،در مصرف زیاده روی می کنند.اما اهل قناعت و پارسایی،از اسراف دوری می کنند و خوی حیوانی را در خود می میرانند.در نامه ای عتاب آمیزاز امیرالمؤمنین(ع) به والی بصره،عثمان بن حنیف که در یک مهمانی مفصّل و سفره چرب و نرم شرکت کرده بود،تعابیری این چنین دیده می شود:
«من خلق نشدم که خوردن غذاهای لذیذ،مرا سرگرم کند،همچون حیوانی که به آخور بسته اند و همه فکرش خوردن علوفه است،یا حیوان رها در چراگاه که کارش چریدن است...
آیا آن گونه که حیوانات می چرند و می خوابند و به نشخوار مشغول می شوند،یا گوسفندان در چراگاه و آخور می خورند و می خوابند،علی هم بخورد و بیارآمد؟ پس چشم علی روشن اگر پس از سال های طولانی،مثل حیوانات رها در چراگاه شود... .6
این گونه زندگی هم جلوه ای از اسراف است.و چه اسرافی بالاتر از اینکه انسان،جایگاه و کرامت خود را نشناسد و استعدادهای معنوی و کمالی خود را هدر دهد و تا حدّ حیوانات،تنزّل یابد؟!
چرا اسراف؟
با همه زشتی و نابخردی که در اسراف است،چه عاملی سبب آن می شود؟ انگیزه درونی و حالت روحی و روانی مسرفان چیست؟ در کلام مولا علی(ع) نمونه هایی از عوامل اسراف مطرح شده است:
1- سرمستیبعضی ها سرمست ثروت و مال می شوند و نمی دانند با آن چه کنند و چگونه خرج کنند.طغیان مالی بعضی ها را به ولخرجی می کشاند و هزینه های نامعقول می کنند و آن قدر دارند که نمی دانند چگونه خرج کنند.
در یکی از دعاهای حضرت علی(ع) است:«نَسألُ الله سُبحانه أن یَجعَلَنا و إیّاکُم مِمّن لاتُبطِرُهُ نعمةٌ:از خدای سبحان می خواهیم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که نعمت و برخورداری،آنان را سرمست نمی کند».7
غروری که از ثروت زیاد سرچشمه می گیرد،انسان را از یاد خدا و رضای او در مصرف،و رعایت عقلانیّت در بهره وری غافل می سازد و موجب می شود که انسان خود را ببازد،و اموالش را هدر دهد.علی(ع) در خطبه ای دیگر در پیشگویی حوادث آینده،می فرماید:«زمانی خواهد رسید که شما مست خواهید شد،ولی نه مست شراب،بلکه سرمست نعمت:تَسکَرُونَ مِن غَیر شَراب،بَل مِنَ النّعمة والنُعیم».8
حالت سرمستی مسرفان،مثل مستان باده است،که کارهای غیر معقول می کنند و پس از هدر دادن نعمت و بر سر عقل آمدن،می فهمند که در مستی مال،چه اسراف ها کرده اند و چه نعمت ها را هدر داده و ناسپاسی کرده اند.خرج های بیهوده و بی ثمر،کار انسان های عاقل و حسابگر نیست.
باز از سخنان آن امام است:«فَاتّقوا سَکَراتِ النّعمة...:از سرمستی های نعمت پروا کنید!».9 در نامه ای به قثم بن عبّاس،کارگزار حضرت در مکّه نیز چنین هشدار می دهد:«و لا تَکُن عِندالنَّعماءِ بَطِراً و لا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً:هنگام خوشی و نعمت،سرمست مباش و هنگام سختی سست مباش».10
2- دنیا پرستی
وقتی چشم انسان حریص،به دنیا داران برخوردار و لذّت جویی ها و کامیابی ها آنان می خورد،هوس او تحریک می شود و از خدا و قیامت غافل شده،در پی دنیا و لذایذ می رود و از این رهگذر به دامن اشراف می افتد.
امیرمؤمنان(ع) در نامه خود به امام حسن(ع) که درسنامه ای برای همه ماست،چنین هشدار می دهد:«و إیّاک أن تَغتَرَّ بما تری مِن إخلادِ أهل الدّنیا إلیها...».11هرگز مباد که از دیدن اهل دنیا و هوس ها و دنیاخوری های آنان فریب بخوری،چرا که دنیا پرستان همچون سگان و درندگان بر سر جیفه دنیا به هم می پرند و یکدیگر را می درند و می خورند...دنیا چشم بصیرت آنان را کور کرده و از راه هدایت بیرون افتاده اند،در نعمت ها غرق شده و بازیچه نعمت ها قرار گرفته اند و آن سوی نعمت ها را (که حساب و کتاب و قیامت است) فراموش کرده اند.
نتیجه این گونه غرق شدن در نعمت،لجام گسیختگی در لذّات است که تبذیر هم بخشی از آن است.مگر می توان هم اهل بزم بود،هم اهل رزم؟ امام در این مورد که ولیمه و عزیمه(بزم و عزم) ناسازگارند،می فرماید:«لا تَجتَمِعُ عَزیمةٌ و وَلیمةٌ:ارزش های والا با خوشگذرانی قابل جمع نیست».12
افراد شکم چران و اهل عیش و نوش و بریز و بپاش،اراده ای ضعیف و همّتی پایین دارند و از آنان کارهای بزرگ و مهم برنمی آید.آن حضرت در سخنی دیگر،دنیا را طرد می کند و از تسلیم ناپذیری خود در مقابل کشش های دنیوی سخن می گوید و خودش را اهل ریاضت و قناعت و ساختن به اندک و بسنده کردن به نان و نمک می شمارد،همه این ها برای این است که زمام اختیارش در دست دنیا نباشد و نفس او به اندک بسازد و افزون خواهی و اسرافگری نداشته باشد.13
3- رقابت و چشم و هم چشمی
برخی از ثروتمندان و پولداران برای اینکه نشان دهند از دیگران عقب نیستند و داشته های خود را به رخ دیگران بکشند،«مانور تجمّل» می دهند و برای رقابت با دیگران ریخت و پاش می کنند.
امام علی(ع) از چنین تفاخری نهی می کند و می فرماید:«فَلا تَنافَسُوا فِی عِزّ الدّنیا و فَخرها و لا تَعجَبُوا بزینَتِها و نَعیمِها...».14 در عزّت و افتخارهای دنیوی به رقابت نپردازید و مغرور نعمت و زینت آن نشوید و از سختی های آن بی تابی نکنید،چرا که عزّت و فخر آن رفتنی است و زینت و نعمتش ناپایدار!
شیوه رقابت در مادیات و چشم و هم چشمی در مصرف و تزیینات و ظواهر،فرهنگ منحطّ دنیازدگان بی محتواست که چون حقارت درون دارند،با به رخ کشیدن داشته ها و هزینه های افراطی می خواهند آن خلأ را پر کنند و بر آن ضعف نفسانی پرده بکشند.
تکلّف و خود را به خاطر نگاه و حرف این و آن به زحمت انداختن نیز،نوعی از همین رقابت جاهلانه است.بسیاری از اسراف ها ریشه در تکلّف و تعارفات دروغین و خودنمایی های رقابت جویانه دارد.ولخرجی های هنگام عروسی یکی از همین نمونه هاست،خرج های هنگام فوت بستگان،نمونه ای دیگر.
«شَرُّ الإخوانِ مَن تُکُلِّفَ لهُ:بدترین برادران و دوستان کسی است که به خاطر او به تکلّف و زحمت افتند».15
آیا بسیاری از خرج های زائد و اسرافی،برای آن نیست که مبادا چنین و چنان بگویند؟ این گونه تکلبف ها سبب کاهش رفت و آمدها و قطع روابط و کمرنگ شدن صله رحم می شود.
تکلف گر نباشد،خوش توان زیست تعلّق گر نباشد خوش توان مرد
اسراف،عوامل دیگری هم دارد.گاهی تقلید کورکورانه و بدون منطق از دیگران و روش های آبا و اجدادی است.گاهی خودنمایی و تظاهر و جلب توجّه مردم است.گاهی تربیت غلط خانوداگی است.گاهی غفلت از گناه بودن آن و نکوهشی است که از دیدگاه دین نسبت به آن بیان شده است.
گاهی فراموشی این نکته است که محرومان بسیاری در جامعه،نیازمند همین غذاها و اموالی هستند که دور ریخته می شود.در مجموع همه این عوامل و ریشه ها یا به غفلت برمی گردد،یا به جهالت،یا به نفسانیّات.
ریشه اسراف ها گاهی «ریا» ست یا رقابت های زشت اغنیاست
یا که ثروت های باد آورده است یا هوس هایی که طغیان کرده است
و...تا ریشه به جاست،درد،درمان نشود!
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه،خطبه 126.
2- و لَیس لواضع المَعُروف فِی غَیر حَقّه و عند غَیر أهلِه مِن الحظّ فِیما آتی الاّ مَحمَدةُ اللّئام و ثَناء اَلأشرار...نهج البلاغه،خطبه 142.
3-همان،حکمت 33.
4- نهج البلاغه،حکمت 289.
5-همان،خطبه 193.
6- نهج البلاغه،نامه 45:فَما خُلِقتُ لِیَشغَلَنِی أکلُ الطیّبات...
7- نهج البلاغه،خطبه 64.
8- نهج البلاغه،خطبه 187.
9- همان،خطبه 151.
10- همان،نامه 33.
11- نهج البلاغه،نامه 31،بند 82.
12-همان،خطبه 241.
13- نهج البلاغه،نامه 45:اُعزُبی عَنّی! فَوَالله لا أذِلُّ لک فَتَستَذِلّینِی... .
14- همان،خطبه 99.
15- نهج البلاغه،حکمت 479.
منبع : درسهایی از نج البلاغه – 19 – اصلاح الگوی مصرف – جواد محدّثی.