
غرض از طرح این مطلب توجه به این نکته است که همیشه در وجود انسان،تضاد قابیل جهل که برادرش هابیل عقل را به قتل رسانید وجود دارد؛و اگر عقل انسان که شعاعی است از اشعه ی عقل کل در مدار محبّت الهی و امر و نهی عالم شریعت قرار گرفت،انسان به سوی قرب الهی سیر می یابد و اسم او در دیوان متّقین نوشته می شود که حضرت ادریس(ع) در باب این تقوا می فرماید:
«واعلموا و استیقنوا تقوی الله سبحانه هی الحکمه الکبری و النعمة العظمی و السبب الداعی الی الخیر و الفاتح الابواب الفهم و العقل و ان الله سبحانه لما احب عباده و هب لهم سرائه الدیانه و حقایق الحکمه لانها اضلال و تتبع الرشاد:بدانید و یقین کنید که تقوای الهی،حکمتی بزرگ و نعمتی عظیم است و انسان را به سوی خیرات و برکات رهنمون می سازد و گشاینده ی شکوفه های فهم و دروازه های نورانیت و تولد عقلی است! چون خداوند سبحان،بندگانش را دوست داشت؛جوهره ی ملکوتی عقل را به آنان عطا فرمود و بین همه پیامبران را به روح القدس که یکی از بزرگترین ملائکه و فرشتگان است اختصاص داد و اسرار دیانت که جوهره اش محبّت الهی است را برای انبیا واضح نمود و درهای حقایق حکمت را به روی آنها گشود تا مردم را به گمراهی و انحراف،آگاهی دهند تا دچار کفرها و شرک ها،قساوت ها و شقاوت ها،حسرت ها و ندامت ها نشوند».1
پیامبران،راه رشد و ترقی کمالات روح را بیان نمودند تا با سلوک در صراط مستقیم الهی به ساحل زیباترین عنایات و برکات الهی رهنمون شوند تا اسیر قابیل جهل نگردند و وجودشان از حرم عشق الهی محروم نشوند.
چنان که وقتی قابیل در اثر حسد درونی اش،برادرش هابیل را به قتل رسانید؛دچار یک پشیمانی و حیرت گردید که حال با جسد برادرم چه کنم؟! لذا کلاغی ظاهر شد و با حفر زمین به وی آموخت که برادرش را در خاک دفن کند و با این کار،حضرت آدم را به سوگی بزرگ نشانید.
اینک قابیل جهل درونی انسان که به شکل حسد در زوایای دل انسان جای دارد؛می خواهد هابیل عقل را که ملاک کرامت آدمی است در سرزمین ابهام و قساوت،محو و دفن نماید.
این است که شیاطین به شکل کلاغ های سیاه بر سر انسان می نشینند و بال های تاریک خود را می گسترانند تا انوار عقلی و امواج محبّت الهی را صید نمایند؛یا به بیانی دیگر فرعون نفس به دنبال از بین بردن موسای عقل است.
همان گونه که به امر الهی،دریا برای حضرت موسی(ع) شکافته شد و او با اصحابش از آن عبور نمود و فرعون و یارانش در امواج هولناک دریا غرق شدند؛انسان هم می تواند با ایمان و محبّت الهی،موسای عقل خود را از دریاهای تعلقات و مادی گرایی و گناه گرایی و ظلم گرایی عبور دهد و با فرعون نفس که انسان را در غرورها و کبرها اسیر می نماید مخالفت کند که بزرگترین عامل پیروزی موسای عقل بر نفس فرعونی،عصای علم و یدِ بیضاء ایمان است که این علم الهی و علم معرفت و محبّت نسبت به هیاکل توحید و امام(ع)،آدمی را مجذوب عنایات الهی و منازل قرب او می می نماید و در زیر پوشش تربیت جمال و جلال حق قرار می دهد.
این معنای آن تقوایی است که در حدیث حضرت ادریس(ع) مطرح نمودم؛چه تقوا یعنی انسان خود را در مقابل عظمت الهی،عین فقر و ضعف ببیند و ترس از خداوند که معنای ظاهری تقواست؛در حقیقت ترس از عدل خداوند است و غضب الهی یعنی هنگامی که خداوند با عدل خود با ما رفتار نماید.
لذا یکی از اسماء ولایت و هیاکل توحید و انسان کامل،احسان است و کسی که ولایت معصومین(ع) را اعراض کرد،کلمه ی وجودیش در کویر دنیا می خشکد و آن هنگام است که خداوند با عدل فعلی خود با او رفتار می نماید.
به این دلیل است که همه معصومین(ع) این چنین مقام امامت را سفارش نموده اند؛تا انسان ها،هیاکل توحید را که نوری هستند که از صبح ازل و مشیت الهی و سحرگاه جهان تجلی نموده اند،بشناسند تا با این شناخت در مخمصه ی غروب تنهایی ها،غروبی تاریک تر نداشته باشند.
مولا علی(ع) در رابطه با این شناخت می فرمایند:«امام(ع)،کلمه و تجلی نور الهی و حجت حق است که معلم تمام احکام ظاهر و باطن و تعلیم دهنده ی تمام لغات و زبان های موجودات می باشد.امام(ع)،رخساره ی حق و قبله ی حقایق و نور الهیست که همه ی عوالم و ساکنینش با این نور الهی هدایت می شوند(هم هدایت تکوینی و هم هدایت تشریعی) و حجاب الهیست که از این حجاب نورانی،امر و نهی و حقایق الهی ظاهر می شود! امامی که به باطن ها احاطه دارد و بر غیب و باطن تمام عوالم مطلع است و مغرب و مشرق تمام عوالم وجودی را می بیند و چیزی از عالم ملک و ملکوت،و ظاهر و باطن بر او پوشیده نیست؛لذا قلب امام(ع)،محل مشیّت و خواست خداوند شد.امام(ع)،آسمان جود و بخشش الهی و شرافت و کرامت هر موجود شد! او از طرف حق مراقب و نگهبان تمام خلایق و امین الهی بر همه ی حقایق گشت.
مقام امام(ع) بالاتر از آن است که کسی در این عالم بتواند او را وصف نماید! چگونه این چنین نباشد در حالی که اهل بیت(ع)،کلمه ی اولیا و بزرگترین و بالاترین جلوه ی نور حق هستند و پاک ترین و پاکیزه ترین موجود نورانی و بزرگترین تجلی وحدانیت حق که از او اعراض کردند و قدرش را نشناختند».2
لذا امام می فرماید:«نحن حُجُبُه و محمّد(ص) حجاب الله الاعظم:ما حجاب پروردگار هستیم و رسول الله بزرگترین و بالاترین حجاب حضرت حق می باشد».
این است که امام سجاد(ع) می فرماید:«والذی بعث محمّداً(ص) بالحق بشیراً و نذیراً ان الابرار منا اهل البیت و شیعتهم بمنزله موسی شیعتی و ان عدونا و اشیاعهم بمنزله فرعون و اشیاعه:قسم به خدایی که محمد(ص) را به حق مبعوث گردانیده تا بشارت های الهی را مژده دهد و هم مردم را به مشکلات عالم آخرت متنبه و آگاه سازد؛ما اهل بیت(ع) ابرار و خوبان هستیم و شیعیان ما،به منزله ی حضرت موسی و شیعیان او هستند و دشمنان ما و تابعین آنان،به منزله ی فرعون و تابعینش می باشند».3
چنان که امام صادق(ع) به ابوبصیر می فرماید:«ما من آیه تعود الی الجنه و تذکر اهلها بخیر الاوهی فینا و فیکم الخیر:هیچ آیه ای در قرآن کریم نیست که مسئله ی بهشت را مطرح نماید و از اهل بهشت به خیر و سعادت یاد نماید؛الّا اینکه آن آیه دریاره ی ما اهل بیت(ع) و شیعیان و دوستان ما می باشد».4
اینجاست که عدد حروف «لا اله الا الله» که دوازده بود و همچنین دوازده ماه که در کتاب الهی مطرح شده و دوازده نقیبی5 که به تعبیر قرآن مبعوث شده اند؛برای عمل به این امانت الهی و ابلاغ آن است.امانتی که آسمان ها و زمین و کوه های عالم هستی نمی توانند حامل عظمت آن باشند؛چطور به غیر از دوازده حروف «لا اله الا الله» که دوازدهمین آن ها حضرت بقیة الله هستند می توانند بزرگترین امانت الهی را به دوش کشند و حامل این نور الهی باشند.
اینجاست که اگر کسی اقامه ی نماز نمود؛چه صلاة کبری که ولایت است و بزرگترین نماز،و چه صلاة صغری که بزرگترین دریچه و عروج به سوی صلاة کبری و ولایت الهی شد؛آیا درختی بی ریشه گل می دهد؟! و شکوفه هایش عطرآگین هستند؟!
پس مرتبه ی اوّل اقامه ی صلاه و متصل شدن به حقیقت نماز،قبولی دوازده وصی رسول الله و بزرگترین صله ی رحم را در تمام عوالم به جا آوردن است،همان صله ی رحمی که قرآن کریم می فرماید:«امر الله ان یوصل به»؛ولایت را به نبوت وصل نمایی و بین نبوت و ولایت،جدایی نیفکنی و هر لحظه در سیر جوهری خود،در وجودت اتصال بیشتری به ولایت ائمه(ع) پیدا کنی و با تمام مراتب وجودی و عقل و روح و قلبت این محبّت الهی را در خود ایجاد و شکوفا نمایی.
و ادای زکات به فقرا و مساکین نمایی تا با تعمیر دل های شکسته،جذبه های الهی و نسیم های رحمانی را برای رشد این گل محبّت و استشمام عطرش کوشاتر باشی.زکات در علوم و اعضاء و مشاعر،زکات در جاه و منصب و مال؛تا با این اقامه ی صلاه و اداء زکات،انوار الهی و جلوه های نور حق،نور«لااله الا الله» را به معنای ظاهر و باطن در وجود ما شکل دهند.
قرآن کریم می فرماید:چه کسی است که به خداوند قرض دهد! بیایید با این تفکر و اندیشه به نور محبّت امام(ع) متصل شویم و صله رحم را که به تعبیر روایات قدسی از رحمان،مشتق شده است به جا آوریم.
اینجاست که سفارش های احکام و روایات مانند:نماز و زکات و صله رحم،شکل حقیقی و معنای واقعی خود را در جایگاه ایوان محبّت الهی و دهلیز معنویات پیدا می کند و معنای«لاکفرن عنکم سیئاتکم»؛گناهان شما را می بخشم و محو می کنم،روشن تر و واضح تر می شود.یعنی با انوار حق و ظهور محبّت الهی،واقعیات و ظلمات هویّتمان که گناهان و عیوب هشتند از کتاب صحیفه ی اعمال و لوح عقل و قلب انسان پاک می شود و سرّ نور توحید و محبّت الهی،وجود آدمی را فرا می گیرد.
پی نوشت ها
1- سعد السعود،سید بن طاووس(ره).
2- بحارالانوار.
3- بحارالانوار.
4- بحارالانوار.
5- اوصیا،برگزیدگان.
منبع : تک مروارید ساحل عشق – در مقامات و فضائل جوانمردی از آسمان حضرت صاحب العصر و الزمان(عج) – سید حسین(کمال الدین) رضوی حائری.