تصویر زمینه | امام سیّد السّاجدین (علیه السّلام)

للحق: سلام بر بقیّت الله عاشورا سلام بر بزرگ بازمانده ی خاندان آل الله سلام بر پیام رسان خون شهدای کربلا امام زین العابدین(ع).امامی که این روزها به سوی کوفه و شام رهسپار است.می رود تا شام غم را سحر کند و کوفه را پشیمان از عهد شکنی خود.می رود تا به کوفیان نیرنگ باز! بگوید:ای مردم،شما را به خدا سوگند،آیا به یاد می آورید که به پدرم نامه نوشتید ولی با او نیرنگ کردید؟ با او پیمان بستید و بیعت کردید ولی او را تنها گذاشتید؟...خدا شما را بکشد که بد توشه ای برای خود فرستادید...
می رود تا به شامیان بگوید:ای مردم! من فرزند مکه و منا هستم،من فرزند زمزم و صفا هستم،من فرزند کسی هستم که حجرالاسواد را با ردای خود حمل و بر جای خود نصب کرد.من فرزند بهترین طواف کنندگان هستم.
..من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجدالاقصی رفت...

ادامه نوشته

شعر – به مناسبت عاشورای 1435 هجری قمری

صفای ملکوت
این عزیز دل زهراست چرا می سوزد
مادرش صاحب دریاست چرا می سوزد
یاس پژمرده و خون خفته ی تاریخ بلا
ناجی کشتی فرداست چرا می سوزد
فاتح دشت عطش،ضامن مصباح هدی
کعبه و کوثر دل هاست چرا می سوزد
کام خورشیدی این خون خداوند امین
وارث آدم و حواست چرا می سوزد
دم گرمی که در این خاک به خون غلتیده
هم دم گرم مسیحاست چرا می سوزد
زاده ی حیدر کرار و صفای ملکوت
مادرش امّ ابیهاست چرا می سوزد
تشنه ای بر لب دریاست چرا می سوزد
آب مهریه ی زهراست چرا می سوزد
شاعر : رضا علی پور

خیمه ی امید
صبح ازل که خیمه به کوی ولا زدیم
مُهر ولا به لوح دل مبتلا زدیم
عزم دیار دوست نمودیم و گام شوق
با پای دل به سوی حریم ولا زدیم
سوی دیار یار چو ما را صلا زدند
ما کوس الرحیل به بانگ رسا زدیم
شهر و دیار خویش به خود واگذاشتیم
خرگاه خویش از همه مردم جدا زدیم
شد حرمت حریم تو واجب که پا برون
از کعبه ما به قصد ره نینوا زدیم
در عزم ما دو رنگی و سستی نیافت ره
تا پای عزم در ره دل با رضا زدیم
در سر هوای روی تو اندر ره طلب
چادر به دشت پرخطر کربلا زدیم
در راه کوی عشق به شوق شب وصال
ما خیمه ی امید به دشت بلا زدیم
با ما نکرد گردش ایام همرهی
پای امل به قصد عمل هر کجا زدیم
در رزم نابرابر میدان کفر و دین
ما تیغ عزم در ره دین خدا زدیم
جان ها به کف گرفته همه در ره وصال
سوی بقا قدم ز دیار فنا زدیم
با بذل جان چو مردم آزاده ی جهان
بر قله ی رفیع شهادت لوا زدیم
ما زنده ایم در دل عشاق جاودان
پا در حریم عشق به کوی وفا زدیم
هر جا که بر دمیده شقایق به رنگ خون
ما رنگ خون به خاکش از این ماجرا زدیم
شاعر : محمّد رضا جلائی فرد

نهضت اصلاحات حسینی ؛ خط قرمزها،مکانیزم ها و محصولات

وصیت امام حسین(ع) در عین کوتاهی و فشردگی محتوایی به ژرفا و پهناوری بعثت تمامی انبیاء و حیثیت انسانی فرزندان آدم(ع) را در خود نهفته داشت.آنچه را که وی به رشته ی تحریر درآورد دوره ی جامع و کاملی از معارف آسمانی بود.حسین بن علی(ع) هنرمندانه عمیق ترین مفاهیم عرشی را در ظریف ترین الفاظ و کوتاهترین عبارات جای داده بود.

ادامه نوشته

اذن دخول

در طلوع آمدنم،کام جان را با تربت پاکت آشنا کردند،تا حیاتم رنگ و بوی بندگی خدا گیرد و این نخستین رزق و روزی من از خوان بی کرانه ی تو بود و اوّلین تجربه ی حیّ بودن؛ای زنده ترین کشته ی عشق خدایی! ای سیّد زنده دلان! یا اباعبدالله!

دلم گفت تو را همچون امام مهربانت،حسن(ع)،تنهاترین بنامم،ازخلوت سپاه کوچکت؛ولی چون عقل،خدا را ولیّ مؤمنان یافت،گل شهادت بر لبانم رویید که تو عزیزترین عبد خدایی و به اشتیاق پیوستن به این خیل آشنا،ناخودآگاه کبوتر سفید سلام،از قلبم به سویت پر گرفت؛سلامی از جنس «سلام الله».1

کبوتر احساسم سال هاست که چشمانش را وقف تو کرده است تا بر تو بگرید،از عظمت مصیبت بی نظیرت.این کبوتر در پیمودن طریق عشقت تنها بود،تا آن که عقل در جای جای قرآن،تو را عبد صالحی یافت،عامل به کلام بی بدیل «الله» و این بهانه ای شد برای «عاقلانه گریستن در عزای تو» تا اشک و آهم،هم جنس اشک و آه جدّ اطهرت(ص) باشد،اشکی در خور مقام تو و آهی سوزناک در حال و هوای داغ تو در عاشورا؛ای پسر فاطمه بنت رسول الله(ص)!

در زیارت عاشورا به پابوست آمده ام،نه با پای تن که با بال دل،و برای درک تو ای ایمان مجسّم! از خدا اذن دخول می گیرم «که هیچ کس ایمان نمی آورد مگر به اذن الله»2 ؛ یا شاید درک شکوه مقامت بر جاهلان گران آید،امّا این،در باور شیعه عجیب نیست که «زیارت هر یک از شما اهل بیت(ع) در کلام صادق آل محمّد(ص) حضور در مدینه است و زیارت رسول الله(ص)».3

شما اهل بیت(ص) پاک ترین بندگان خدایید،در مستند آیه ی تطهیر،و هر کس ایمان را در لامکانی جز آیین شما جستجو کند،دیوانه ای آلوده است،به نصّ صریح قرآن:«وَ يَجْعَلُ الرِّ‌جْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ»4 در ادامه آیه ی «اذن الله».

و اکنون،ای مظلوم ترین سلطان عشق! این کم ترین بنده ات به بازخوانی عاشورا آمده است؛بازخوانی حدیث یاری تو! و نیک می داند،اوّلین منزل از این راه مستقیم،قبول حرّ نفس است،بر آستانه ی جان نثاری تو.آمده ام تا در چهل منزل معرفت،قدم به قدم با تو باشم.در این منزل نخست،توبه ام بپذیر که نفس آلوده به ظلم،هرگز توفیق یاری نفس مطمئنّه ات را نمی یابد،آن گونه که شأن توست،یا ثارالله!

طفل احساس در این گام نخست
سخنش با تو پدر این باشد:
من اگر عبد خطاکار و سیه نام و سنگین جرمم،
قلم عفو بر عصیانم کش.
و اگر در همه ی منزل ها،همچو زهیر،
از تو و خیمه گهت،جای دگر خیمه زدم،
دل آشفته و حیرانم را،کن آرام،
با نگاهی که مرا،از سر شوق
به کنار تو زمین گیر کند،
و در آن خیمه گه سبز حضور،
سیّدی! محرم اسرارم کن.
یا مرا همچو بُریر،ای خورشید!
با شعاعی ز کلامت دریاب،
و بگو که :«به بیراهه نرفته است دلم،
در ره فقه و عمل به امر آیات الله».
یا مرا همچو حبیب،
پیر این راهم کن،که منم طفل ره عاشورا!
سیّد اهل بهشت! همه ی اهل نجات،
سرخوش از جام تولّای تواند.
پیش از آن جنّت موعود،که آیم به حضور؛
آمدم بهر زیارت به برت ای بابا!
ناخلف باشم اگر،
دست ز دستت بکشم،یا اباعبدالله!

پی نوشت ها
1- به فراز «عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً» از زیارت عاشورا اشاره دارد.
2- یونس؛100.
3- وسائل الشیعه،ج 10،ص 426،ح 1.
4- ادامه آیه 100،سوره یونس(ع).
منبع : عاقلانه گریستن – شرحی بر زیارت عاشورا – ابوالقاسم جعفری.

قابیل جهل و هابیل عقل

غرض از طرح این مطلب توجه به این نکته است که همیشه در وجود انسان،تضاد قابیل جهل که برادرش هابیل عقل را به قتل رسانید وجود دارد؛و اگر عقل انسان که شعاعی است از اشعه ی عقل کل در مدار محبّت الهی و امر و نهی عالم شریعت قرار گرفت،انسان به سوی قرب الهی سیر می یابد و اسم او در دیوان متّقین نوشته می شود که حضرت ادریس(ع) در باب این تقوا می فرماید:

«واعلموا و استیقنوا تقوی الله سبحانه هی الحکمه الکبری و النعمة العظمی و السبب الداعی الی الخیر و الفاتح الابواب الفهم و العقل و ان الله سبحانه لما احب عباده و هب لهم سرائه الدیانه و حقایق الحکمه لانها اضلال و تتبع الرشاد:بدانید و یقین کنید که تقوای الهی،حکمتی بزرگ و نعمتی عظیم است و انسان را به سوی خیرات و برکات رهنمون می سازد و گشاینده ی شکوفه های فهم و دروازه های نورانیت و تولد عقلی است! چون خداوند سبحان،بندگانش را دوست داشت؛جوهره ی ملکوتی عقل را به آنان عطا فرمود و بین همه پیامبران را به روح القدس که یکی از بزرگترین ملائکه و فرشتگان است اختصاص داد و اسرار دیانت که جوهره اش محبّت الهی است را برای انبیا واضح نمود و درهای حقایق حکمت را به روی آنها گشود تا مردم را به گمراهی و انحراف،آگاهی دهند تا دچار کفرها و شرک ها،قساوت ها و شقاوت ها،حسرت ها و ندامت ها نشوند».1

پیامبران،راه رشد و ترقی کمالات روح را بیان نمودند تا با سلوک در صراط مستقیم الهی به ساحل زیباترین عنایات و برکات الهی رهنمون شوند تا اسیر قابیل جهل نگردند و وجودشان از حرم عشق الهی محروم نشوند.

چنان که وقتی قابیل در اثر حسد درونی اش،برادرش هابیل را به قتل رسانید؛دچار یک پشیمانی و حیرت گردید که حال با جسد برادرم چه کنم؟! لذا کلاغی ظاهر شد و با حفر زمین به وی آموخت که برادرش را در خاک دفن کند و با این کار،حضرت آدم را به سوگی بزرگ نشانید.

اینک قابیل جهل درونی انسان که به شکل حسد در زوایای دل انسان جای دارد؛می خواهد هابیل عقل را که ملاک کرامت آدمی است در سرزمین ابهام و قساوت،محو و دفن نماید.

این است که شیاطین به شکل کلاغ های سیاه بر سر انسان می نشینند و بال های تاریک خود را می گسترانند تا انوار عقلی و امواج محبّت الهی را صید نمایند؛یا به بیانی دیگر فرعون نفس به دنبال از بین بردن موسای عقل است.

همان گونه که به امر الهی،دریا برای حضرت موسی(ع) شکافته شد و او با اصحابش از آن عبور نمود و فرعون و یارانش در امواج هولناک دریا غرق شدند؛انسان هم می تواند با ایمان و محبّت الهی،موسای عقل خود را از دریاهای تعلقات و مادی گرایی و گناه گرایی و ظلم گرایی عبور دهد و با فرعون نفس که انسان را در غرورها و کبرها اسیر می نماید مخالفت کند که بزرگترین عامل پیروزی موسای عقل بر نفس فرعونی،عصای علم و یدِ بیضاء ایمان است که این علم الهی و علم معرفت و محبّت نسبت به هیاکل توحید و امام(ع)،آدمی را مجذوب عنایات الهی و منازل قرب او می می نماید و در زیر پوشش تربیت جمال و جلال حق قرار می دهد.

این معنای آن تقوایی است که در حدیث حضرت ادریس(ع) مطرح نمودم؛چه تقوا یعنی انسان خود را در مقابل عظمت الهی،عین فقر و ضعف ببیند و ترس از خداوند که معنای ظاهری تقواست؛در حقیقت ترس از عدل خداوند است و غضب الهی یعنی هنگامی که خداوند با عدل خود با ما رفتار نماید.

لذا یکی از اسماء ولایت و هیاکل توحید و انسان کامل،احسان است و کسی که ولایت معصومین(ع) را اعراض کرد،کلمه ی وجودیش در کویر دنیا می خشکد و آن هنگام است که خداوند با عدل فعلی خود با او رفتار می نماید.

به این دلیل است که همه معصومین(ع) این چنین مقام امامت را سفارش نموده اند؛تا انسان ها،هیاکل توحید را که نوری هستند که از صبح ازل و مشیت الهی و سحرگاه جهان تجلی نموده اند،بشناسند تا با این شناخت در مخمصه ی غروب تنهایی ها،غروبی تاریک تر نداشته باشند.

مولا علی(ع) در رابطه با این شناخت می فرمایند:«امام(ع)،کلمه و تجلی نور الهی و حجت حق است که معلم تمام احکام ظاهر و باطن و تعلیم دهنده ی تمام لغات و زبان های موجودات می باشد.امام(ع)،رخساره ی حق و قبله ی حقایق و نور الهیست که همه ی عوالم و ساکنینش با این نور الهی هدایت می شوند(هم هدایت تکوینی و هم هدایت تشریعی) و حجاب الهیست که از این حجاب نورانی،امر و نهی و حقایق الهی ظاهر می شود! امامی که به باطن ها احاطه دارد و بر غیب و باطن تمام عوالم مطلع است و مغرب و مشرق تمام عوالم وجودی را می بیند و چیزی از عالم ملک و ملکوت،و ظاهر و باطن بر او پوشیده نیست؛لذا قلب امام(ع)،محل مشیّت و خواست خداوند شد.امام(ع)،آسمان جود و بخشش الهی و شرافت و کرامت هر موجود شد! او از طرف حق مراقب و نگهبان تمام خلایق و امین الهی بر همه ی حقایق گشت.

مقام امام(ع) بالاتر از آن است که کسی در این عالم بتواند او را وصف نماید! چگونه این چنین نباشد در حالی که اهل بیت(ع)،کلمه ی اولیا و بزرگترین و بالاترین جلوه ی نور حق هستند و پاک ترین و پاکیزه ترین موجود نورانی و بزرگترین تجلی وحدانیت حق که از او اعراض کردند و قدرش را نشناختند».2

لذا امام می فرماید:«نحن حُجُبُه و محمّد(ص) حجاب الله الاعظم:ما حجاب پروردگار هستیم و رسول الله بزرگترین و بالاترین حجاب حضرت حق می باشد».

این است که امام سجاد(ع) می فرماید:«والذی بعث محمّداً(ص) بالحق بشیراً و نذیراً ان الابرار منا اهل البیت و شیعتهم بمنزله موسی شیعتی و ان عدونا و اشیاعهم بمنزله فرعون و اشیاعه:قسم به خدایی که محمد(ص) را به حق مبعوث گردانیده تا بشارت های الهی را مژده دهد و هم مردم را به مشکلات عالم آخرت متنبه و آگاه سازد؛ما اهل بیت(ع) ابرار و خوبان هستیم و شیعیان ما،به منزله ی حضرت موسی و شیعیان او هستند و دشمنان ما و تابعین آنان،به منزله ی فرعون و تابعینش می باشند».3

چنان که امام صادق(ع) به ابوبصیر می فرماید:«ما من آیه تعود الی الجنه و تذکر اهلها بخیر الاوهی فینا و فیکم الخیر:هیچ آیه ای در قرآن کریم نیست که مسئله ی بهشت را مطرح نماید و از اهل بهشت به خیر و سعادت یاد نماید؛الّا اینکه آن آیه دریاره ی ما اهل بیت(ع) و شیعیان و دوستان ما می باشد».4

اینجاست که عدد حروف «لا اله الا الله» که دوازده بود و همچنین دوازده ماه که در کتاب الهی مطرح شده و دوازده نقیبی5 که به تعبیر قرآن مبعوث شده اند؛برای عمل به این امانت الهی و ابلاغ آن است.امانتی که آسمان ها و زمین و کوه های عالم هستی نمی توانند حامل عظمت آن باشند؛چطور به غیر از دوازده حروف «لا اله الا الله» که دوازدهمین آن ها حضرت بقیة الله هستند می توانند بزرگترین امانت الهی را به دوش کشند و حامل این نور الهی باشند.

اینجاست که اگر کسی اقامه ی نماز نمود؛چه صلاة کبری که ولایت است و بزرگترین نماز،و چه صلاة صغری که بزرگترین دریچه و عروج به سوی صلاة کبری و ولایت الهی شد؛آیا درختی بی ریشه گل می دهد؟! و شکوفه هایش عطرآگین هستند؟!

پس مرتبه ی اوّل اقامه ی صلاه و متصل شدن به حقیقت نماز،قبولی دوازده وصی رسول الله و بزرگترین صله ی رحم را در تمام عوالم به جا آوردن است،همان صله ی رحمی که قرآن کریم می فرماید:«امر الله ان یوصل به»؛ولایت را به نبوت وصل نمایی و بین نبوت و ولایت،جدایی نیفکنی و هر لحظه در سیر جوهری خود،در وجودت اتصال بیشتری به ولایت ائمه(ع) پیدا کنی و با تمام مراتب وجودی و عقل و روح و قلبت این محبّت الهی را در خود ایجاد و شکوفا نمایی.

و ادای زکات به فقرا و مساکین نمایی تا با تعمیر دل های شکسته،جذبه های الهی و نسیم های رحمانی را برای رشد این گل محبّت و استشمام عطرش کوشاتر باشی.زکات در علوم و اعضاء و مشاعر،زکات در جاه و منصب و مال؛تا با این اقامه ی صلاه و اداء زکات،انوار الهی و جلوه های نور حق،نور«لااله الا الله» را به معنای ظاهر و باطن در وجود ما شکل دهند.

قرآن کریم می فرماید:چه کسی است که به خداوند قرض دهد! بیایید با این تفکر و اندیشه به نور محبّت امام(ع) متصل شویم و صله رحم را که به تعبیر روایات قدسی از رحمان،مشتق شده است به جا آوریم.

اینجاست که سفارش های احکام و روایات مانند:نماز و زکات و صله رحم،شکل حقیقی و معنای واقعی خود را در جایگاه ایوان محبّت الهی و دهلیز معنویات پیدا می کند و معنای«لاکفرن عنکم سیئاتکم»؛گناهان شما را می بخشم و محو می کنم،روشن تر و واضح تر می شود.یعنی با انوار حق و ظهور محبّت الهی،واقعیات و ظلمات هویّتمان که گناهان و عیوب هشتند از کتاب صحیفه ی اعمال و لوح عقل و قلب انسان پاک می شود و سرّ نور توحید و محبّت الهی،وجود آدمی را فرا می گیرد.

پی نوشت ها
1- سعد السعود،سید بن طاووس(ره).
2- بحارالانوار.
3- بحارالانوار.
4- بحارالانوار.
5- اوصیا،برگزیدگان.
منبع : تک مروارید ساحل عشق – در مقامات و فضائل جوانمردی از آسمان حضرت صاحب العصر و الزمان(عج) – سید حسین(کمال الدین) رضوی حائری.