دینداری بدون ارتباط با راهنمایی متخصّص و معصوم و سودای هدایت و نجات،خیالی بیش نیست.دینداری بدون معصوم،مثل آموزش بدون معلّم و نیز بهداشت و درمان بدون پزشک است.برای اینکه درک بهتری از مطلب داشته باشیم می بایست رابطه بین دین با رهبر معصوم و دین شناس و نیز رابطه بین رهبر معصوم و سایر انسان ها روشن شود.
اصل اصالت تخصّص
این اصل که یک اصل فطری و عقلی است به ما می گوید:انسان در برخورد با هر مجموعه یا دستگاه نظام مند در چهار مرحله ی تعریف،راه اندازی،بهره برداری و اصلاح و تعمیر بعد از خرابی،در درجه اوّل به راهنمایی سازنده و در درجه دوّم به متخصّص نیازمند است.بدیهی است که هر چه پیچیدگی و حساسیت آن مجموعه یا دستگاه بیشتر باشد،نیاز ما به سازنده و متخصّص بیشتر است.
اصل اساسی و فطری پذیرفته شده در بین همه ی انسان ها،تبعیت محض و بی چون و چرا از متخصّص در هر کاری است.همه ی انسان ها فطرتاً و عقلاً به این قانون الهی مجهز هستند که در هر کاری که خود درباره ی آن آگاهی و تخصّص ندارند،به سراغ متخصّص آن کار می روند.
در درمان بیماری ها به متخصّص بلکه فوق تخصّص مراجعه می کنند.در تعمیر دستگاهها و اصلاح خرابی ها به سراغ متخصّص ترین کسی که از آن دستگاه آگاهی دارد؛یعنی سازنده ی آن می روند.برای ساخت واحد مسکونی به سراغ بهترین مهندس می روند و...انسان حاضر نیست،در هیچ زمینه ای به سراغ غیر سازنده و متخصّص اصلی در هر کاری و چیزی برود.
و اگر تحت تأثیر عوامل مختلفی از قبیل تشخیص غلط متخصّص یا تبلیغات دروغین یا سهل انگاری در شناخت متخصّص به سراغ غیر متخصّص رفت و بعد متوجه چنین اشتباهی شد،فوراً او را رها می کند و به سراغ متخصّص اصلی و حقیقی می رود.
اگر با وجود چنین اصل عقلی و نیز امکان شناخت متخصّص اصلی در شناخت و یافتن او کوتاهی کند یا پس از شناختنش،از او سرپیچی نماید،این کار نزد همه ی انسان ها کاری احمقانه و عمدی و خیانت آشکار به خود تلقی می شود.زیرا با چنین کاری انسان خود را از روش و راه درست و حق محروم کرده،راه غلط را که هرگز به مقصد نمی رسد و نمی رساند،انتخاب کرده است.چنین کسی حتّی نزد خودش نیز محکوم است و اگر از او سئوال شود که چرا متخصّص و اهل فن را رها کرده و به سراغ غیر آن رفته،هیچ جوابی برای خودش و سئوال کننده ندارد.
لزوم پیروی از متخصّص که اصلی عقلی و ثابت است،در مورد مهم ترین حرکت و عمل انسان یعنی حرکت به سوی ابدیت و کمال لایق انسانی و تأمین سعادت دنیایی و ابدی او نیز جریان دارد،مهم ترین حرکت انسان تابع همان اصل عقلی است و در قیامت خداوند ما را با همین اصل محاکمه خوهد کرد.
به ویژه که این حرکت،یعنی تأمین سعادت دنیا و آخرت نیاز به بیشترین حجم اطلاعات تخصّصی دارد که در دست هیچ یک از افراد انسان – به غیر از کسانی که آن اطلاعات را مستقیماً از خداوند فراگرفته اند و خداوند،شخصاً آنها را تأیید و معرفی کرده - نیست.هیچ یک از کارهای انسان از اول خلقت تا روز قیامت به اندازه ی حرکت او به سوی کمالِ لایق و تأمین سعادت دنیا و آخرت،این گونه نیاز به اطلاعات تخصّصی ندارد.
بنابراین کوتاهی در شناخت متخصّص و راه حقیقی موجب هلاکت و بدبختی انسان خواهد بود و پیمودن هر راهی غیر از راهی که خداوند،خالق انسان و جهان به دست رهبران معصوم و متخص نشان می دهد،باطل و مبتنی بر جهل و به دور از تخصّص های لازم است،لذا راهی پوچ و باطل و آیین جاهلی است.
به همین علت است که قرآن کریم هر نوع آیین و روشی را غیر از آیینی که خداوند برای بشر معین کرده است،آیین باطل و جاهلی معرفی می کند:«أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ حُكْمًا…:آیا مردم به دنبال آیین جاهلیت هستند و کدام حکم از حکم خدا بهتر است…».1همچین تنها هدایت و آیین خدایی را مناسب و لایق مقام انسانیت می داند:«…قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّـهِ هُوَ الْهُدَىٰ… : …بگو فقط هدایت خدا هدایت حقیقی است…».2بنابراین جز خداوند هیچ کس نمی تواند این موجود با عظمت را به راه سعادت هدایت نماید.
متخصّص کیست؟
حال باید دید که خداوند چگونه انسان را هدایت نموده و اطلاعات مربوط به پیمودن مسیر دنیا تا آخرت(ابدیت) را در اختیار وی قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدایت خود را از طریق انسان های برگزیده ای که دارای علم الهی لازم برای هدایت بشر و نیز عصمت هستند،انجام داده است.
علم و عصمت همان دو چیزی است که همه ی انسان های برگزیده بدان نیازمندند و عقل نیز ضرورت آن دو را حکم می کند،زیرا از طرفی وجود انسان بسیار پیچیده،حساس و با عظمت است که نزدیک شدن به آن و دستکاری کردن آن و تعیین بایدها و نبایدها برای آن،نیاز به تخصّص و علم الهی دارد و از طرف دیگر در رساندن این علم به سایر انسان ها و به دست گرفتن جریان هدایت مردم نباید هیچ گونه خطا و لغزشی صورت گیرد که در صورت وقوع هرگونه خطا و لغزش جریان هدایت مختل می شود.
پس در حقیقت هدایت انسان فقط و فقط به دست خداوند است و معصومین(ع) مجرای این هدایت می باشند.از آنجا که فقط هدایت الهی،هدایت حقیقی است،وقتی این جریان به دست رهبران الهی سپرده می شود،تا به عنوان مظاهر خداوند با مردم تماس مستقیم داشته باشند،علم و توانایی آنها باید به گونه ای باشد که مردم یقین کنند که این هدایت،هدایت خداوند است تا با جان و دل خود را به رهبران الهی بسپارند.و بدون هیچ گونه چون و چرایی آنها را اطاعت کنند،لذا رهبران الهی باید به معدن علم خداوند متّصل باشند و از مقام عصمت نیز برخوردار باشند تا هیچ گونه اشتباه و خطایی در مسیر هدایت مردم پیش نیاید.
با توجه به اینکه انسان دارای اختیار است و راه خود را با خواست و اختیار خود انتخاب و طی می کند.آنچه بر خداوند است،این است که فقط راه را به انسان ارائه کند و و توانایی های لازم برای پیمودن آن را،به انسان عطا کند.خداوند برای این منظور اموری را ترتیب داده است که عبارتند از:
1- علاوه بر اینکه انسان را حامل روح خود قرار داده که همان روح،انسان را به طرف مبدأ و اصل خود،سوق می دهد،قدرت تشخیص حق و باطل و خوب و بد را نیز به او عطا کرده است تا با این نور الهی آنچه را که در مسیر سعادت برای او مانع و خطر است،بشناسد و از گرفتاری در آن،ایمن باشد.آنچه را که مطابق سعادت او است،بشناسد و با آن،پیوند برقرار کند.
قرآن کریم دراین باره می فرماید:«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا:قسم به نفس انسان و آنکه او را به حدّ کمال بیافرید و به او شرّ و خیرش را الهام کرد».3
2- فرستادن کتاب آسمانی و آیین حق که منطبق با ساختار وجودی انسان و فطرت او است تا انسان بتواند به راحتی آن را بپذیرد و به سهولت مسیر هدایت را طی کند.
3- تعیین رهبران الهی معصوم که متّصل به منبع علم الهی و متخلق به اخلاق الهی و تربیت شده ی خداوند هستند تا به طور مستقیم در بین مردم باشند و آنها را هدایت کنند.
نتیجه
با توجه به آنچه که درباره ی عظمت انسان و بزرگی و حساسیت سیر بازگشت او به سوی ابدیت و خداوند و پیچیدگی ابعاد او به عنوان بزرگترین و کامل ترین مخلوق خداوند و نیز ضرورت کسب تخصّص برای هدایت او به سوی سعادت حقیقی و کمال لایقش گفته شد،نتیجه می گیریم که این حق مسلم انسان بر خداوند است که به او رهبری متخصّص و معصوم و آیینی قابل اعتماد تعیین و معرفی کند تا جریان هدایت او تضمین شده باشد و بتواند خود را به اهداف وجودی خود و کمال و سعادت مطلوبش برساند.
نبود رهبران متخصّص و معصوم و نبود دینی قابل اعتماد و شفاف خلاف حکمت خداوند و خلاف هدف خلقت انسان است؛یعنی بدون وجود رهبر و دین قابل اعتماد،نظام خلقت انسان پوچ و بیهوده است و خداوند از چنین خلقتی و چنین کاری منزّه و مبرّاست.
با توجه به این حق مسلم انسان،خداوند در تمام تاریخ حیات او بر روی زمین،همیشه رهبرانی معصوم و متخصّص در اختیار او قرار داده است تا هیچ کس حجّتی بر خدا نداشته باشد.قرآن درباره ی این حقیقت که هر انسان و قومی نیاز به راهنمای لایق دارد و این نیاز را فقط و فقط باید خداوند تأمین کند،چنین می فرماید:«…إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ:…همانا تو فقط بیم دهنده ای و برای هر مردمی رهبری است».4
امام باقر(ع) درباره ی این آیه می فرماید:«رَسُولُ اللهِ وَ لِکُلِّ زَمانٍ مِنّا هادٍ یَهدیهِم اِلی ما جاءَ بهِ نَبیُّ اللهِ ثُمَّ الهُداةُ مِن بَعدِهِ عَلیٌّ ثُمَّ الاَوصِیاءُ واحِدً بَعدَ واحِدٍ:رسول خدا(ص) بیم دهنده است و در هر دورانی از ما رهبری است که مردم را بر آنچه که پیامبر خدا آورده رهبری کند،سپس رهبران پس از وی،علی(ع) و اوصیای پس از او هستند،یکی پس از دیگری».5
اما علت اینکه رهبر را با لفظ «منذر» به معنای ترساننده و بیم دهنده معرفی می کند،این است که مردم را به خطر پیروی نکردن از آیین خدا که مبتنی بر شناخت انسان و جهان است و تنها راه سعادت انسان است و همچنین به خطر پیروی نکردن از رهبر متخصّص و معصوم هشدار دهد.
پی نوشت ها:
1- سوره مائده،آیه 50.
2- سوره بقره،آیه 120.
3- سوره شمس،آیات 7 و 8.
4- سوره رعد،آیه 7.
5- اصول کافی،ج 1،ص 191.
منبع : عزادار حقیقی – مراتب پنج گانه سیر وسلوک عزادار- محمّد شجاعی.