کسانی که محبّت آن ها واجب است – اهل بیت(ع) کیانند؟

حبّ و بغض دو امر متناقض است که بر خاطر انسان عارض شده و از آن دو به میل و بی میلی نفس تعبیر می شود.از ادله ی عقلی و نقلی استفاده می شود که محبّت برخی افراد بر انسان واجب است:

ادامه نوشته

حرف مادرمان فاطمه(س) چه بود؟

لا تُصَلّی عَلَیَ اُمَّةٌ نَقَضَت عَهدَ الله وَ عَهدَ ابی رسول الله فی امیرالمؤمنین عَلیٌ(ع)...
امّتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش را در ولایت و رهبری علی(ع) شکستند و نادیده گرفتند حق ندارند بر پیکر من نماز بگزارند... آنها که نسبت به حقّ ما ظلم روا داشتند و ارث مرا غاصبانه تصرّف کردند و سند مالکیّت فدک را که پدرم برایم نوشته بود از دست من ربودند و به آتش کشیدند.آنها که گواهان و شاهدان مرا تکذیب نمودند.

سوگند به خدا که گواهان من حضرت جبرئیل و میکائیل و امیرالمؤمنین علی(ع) و امّ ایمن بودند.آنها که در روز یاری و حمایت از ما در خانه های خود خزیدند و دست از یاری ما کشیدند.امام علی(ع) مرا همراه با فرزندانم حسن(ع) و حسین(ع) شب و روز برای بیداری امّت غفلت زده به خانه های مهاجر و انصار می برد و من آن ها را نسبت به خدا و پیامبر و حقوق الهی هشدار می دادم و می گفتم:به ما اهل بیت ظلم روا مدارید و حقّ مسلمی را که خدا به ما بخشیده است غصب نکنید.

در تاریکی شب جواب مساعد می دادند که شما را یاری می کنیم؛اما در روز روشن دست از یاری ما بر می داشتند! تا آنکه به خانه ی ما هجوم آوردند و با جمع آوری هیزم فراوان و آتش زدن آن خواستند خانه را و ما را که در آن بودیم در آتش بسوزانند.
آیا چنین امّتی سزاوار است که بر من نماز بگذارند؟1

آنچه خواندید،فرازی از وصیّت و پیام حبیبه خدا،پاره ی تن رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنان(ع) بود.همان بانویی که پس از رحلت پیامبر(ص) تا هنگام شهادت خنده بر لبان مبارکش ندیدند.همان بانویی که فرزند به دنیا نیامده اش را قربانی ولایت کرد.در برابر هجوم نامردمان به خانه ی امیرالمؤمنین(ع) سینه سپر نمود.

خون سینه ی مبارکش بر زمین ریخت.بین در و دیوار استخوان هایش در هم شکست.تازیانه های دشمن را بر پیکر لطیف،نحیف و داغ دیده اش تحمّل کرد.از ضربت غلاف شمشیر،بازویش را شکستند.از ضربت سیلی دشمن در میان کوچه ها نقش زمین شد.در عُنفوان جوانی و در بهار زندگانی با داشتن چهار فرزند خردسال از خداوند طلب مرگ کرد:«یا ربّ اِنّی قد سَئمتُ الدنیا و تَبَرَّمتُ باهل الدنیا فَاَلحِقنی بابی الهی عجّل وفاتی سریعاً : پروردگارا! از زندگی خسته و روی گردان شده ام و از بندگان دنیا بلاها و مصیبت های ناگوار دیدم.خدایا مرا به پدرم متّصل گردان و مرگ مرا زود برسان...».2

همان بانویی که با گریه های مداومش خواب راحت را از چشم ظالمان  زمانش گرفت و در پاسخ به درخواست آن ها که «یا شب گریه کن یا روز» فرمود:«فوالله لا اسکت لیلا و لانهاراً اَو الحَقَ بابی رسول الله:سوگند به خدا،هرگز سکوت نمی کنم نه در شب و نه در روز (گریه های مداوم را تعطیل نمی کنم) تا این که به پدرم رسول الله(ص) ملحق گردم».3

همان بانویی که پس از وفات پیامبر(ص) یک تنه در مقابل جریان غصب و نفاق ایستادگی کرد؛جهادها نمود،خطبه ها خواند،درب خانه ها کوبید،اشک ها بارید،ناله ها سر داد،افشاگری ها کرد،عواقب شوم و دردناک پیمان شکنی و وانهادن حجّت خدا را برشمرد؛فرمود که از این پس از پستان شتر خلافت به جای شیر،خون خواهید نوشید (امری که در جای جای جهان اسلام قابل مشاهده است!) از مهاجر و انصار یاری طلبید؛احتجاج ها کرد؛شِکوه ها نمود...و بالاخره با وصیّت به امیرمؤمنان علی(ع):
یا علی! مرا شبانه غسل بده،شبانه کفن کن و شبانه به خاک بسپار.«وَ لاتُعلِم قَبری اَحَداً:و قبر مرا به هیچ کس اطّلاع نده تا مخفی بماند».4
تیر خلاص را برای همیشه بر قلب غاصبان و منافقان نشانید... .

امّا به راستی راز این گریه های طولانی چه بود؟ چرا تنها یادگار پیامبر(ص) از دنیا رفت در حالی که بر امّت پیامبر(ص) غضبناک بود؟ رمز مخفی ماندن قبر او تا هم اکنون چیست؟...همه ی حرف بانوی دو عالَم این بود که چرا مردم،غدیر خم را فراموش کردند:«اَنَسیتُم قَولَ رسولِ الله یومَ غدیر خم؟:آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا را در روز غدیر خم؟».5
«فَما جَعَلَ الله لاحدٍ بعد غدیر خمّ من حجَّة و لاعذرٍ:پس از غدیر خم خداوند برای هیچ کس عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است».6

همه ی مجاهدت ها و تحمّل آن همه مصیبت از سوی حضرت زهرا(س) به خاطر آن بود که حجّت زمان تنها و خانه نشین نگردد؛جانشین رسول خدا(ص)،مظلوم و منزوی نباشد؛ولیِّ خدا دست بسته و مأمور به صبر و سکوت نشود.امام بر حق و وصیّ پیامبر،بی یار و یاور نماند...اشک غریبانه ی ولیّ عصر و زمان در نخلستان ها و خارج از دیار و شهرها جاری نگردد؛صاحب زمین و زمان فراموش نگردد.

و امروز همان فاطمه(س) صاحب غدیر و حجّت خدا را در زمین تنها و غریب می بیند...جگر گوشه اش،منتقم مجتبایش،طالب خون حسینش و یوسف دّردانه اش را مظلوم،مهموم،طرد شده،بیابان گرد و صحرا نشین می نگرد.

نکند ما نیز چون اهل مدینه پیمان شکن و مورد غضب حضرت زهرا(س) باشیم؟ نکند ما نیز مسافر غریب دوران غیبت را از یاد ببریم.نکند ما نیز ساده و ساکت و بی تفاوت از کنار گریه ها و اشک های امام زمانمان بگذریم؟ نکند ما نیز در یاری امام زمان(عج) خویش کوتاهی کنیم.

دل شکسته تر از مادر...
یک سئوال ساده:برای امام زمان خویش چه کرده ایم؟...
از مرحوم علّامه میر جهانی(ره) نقل شده است:در عالم رؤیا،مادر مظلومه ام حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم و ایشان سه بیت شعر به زبان فارسی خواندند.وقتی بیدار شدم فقط یک بیت آن را به خاطر داشتم:
دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود                          در این زمانه دل فرزند من شکسته تر است7

آری! معصوم را فقط معصوم درک می کند و بس.عمق مصیبت معصوم را فقط معصوم می داند و می فهمد.می دانید چرا پس از شهادت حضرت زهرا(س) امیرمؤمنان(ع) به نخلستان های اطراف مدینه می رفت؛سر در چاه می کرد و درد دل با چاه می گفت؟ حال آن که سلمان،اباذر،مقداد و عمّار نیز در میان مردم بودند...

چون معصوم را فقط معصوم می شناسد و بس و امروز هم عمق مصائب و اوج غربت و تنهایی امام زمان(عج) را فقط مادر بزرگوارش و ائمه معصومین(ع) درک می کنند.اگر آن روز در مدینه ی پس از رسول خدا(ص) کسی راجع به وظیفه ی خود از حضرت زهرا(س) کسب تکلیف می کرد،بی تردید آن حضرت او را به مولای متّقیان ارجاع داده و می فرمود:دست از وصیّ بر حق پیامبر(ص) بر ندارید.

دامان علی(ع) را رها نکنید و دنبال دیگران نروید و امروز هم اگر کسی از ساحت قدس فاطمی(س) همین سئوال را بپرسد خواهد شنید که:مبادا فرزندم مهدی(عج) را فراموش کنید.نکند از غم و غصّه ها و دردها و گریه های امام زمانتان غافل بمانید...

آری! در مکتب فاطمه(س) باید امام شناسی آموخت.در فاطمیّه باید به امامت  پرداخت چرا که فاطمیّه همچون عاشورا امامت را زنده می کند.
فاطمه ما را هدایت می کند                                                            رهبری سوی ولایت می کند
فاطمه دید از عدو آزارها                                                                 کشته شد در راه حیدر بارها

می خواهی بدانی در کجای این معرکه ایستاده ای؟ می خواهی بدانی اگر آن روز در مدینه ی پیامبر(ص) حاضر بودی در کدامین صف قرار می گرفتی؟ می خواهی بدانی اگر در روز عاشورا «هل من ناصر» اباعبدالله(ع) را می شنیدی چه می کردی؟! به خود رجوع کن.

اوّلاً ببین با فاطمیّه چه می کنی؟
ثانیاً نگاه کن با امام زمان(عج) چه کرده ای؟
از این رو سزاوار است همه ی شیعیان در هر کجای عالم که هستند «فاطمیّه» را همچون «عاشورا» گرامی و زنده نگه دارند،لباس سیاه بر تن نموده،دستارهای عزا بر سر ببندند،بیرق های سیاه را برافراشته سازند،حسینیه ها،تکایا و منازل سیاه پوش کنند،به یکدیگر در این مصیبت عظمی تسلیت بگویند و در اقامه ی عزا و ابلاغ پیام فاطمه(س) که همان دفاع از امامت و ولایت است تمام توان و کوشش خویش را به کار گیرند و برای خوشنودی خاطر شریف آن حضرت و ادای وظیفه در قبال امام عصر(عج) برای تعجیل در ظهور منتقم زهرا(س) دعا نمایند.

پی نوشت ها
1- ارشاد القلوب؛263،علل الشرایع 176:1،بحارالانوار 204:43 به نقل از نهج الحیاة.
2- احقاق الحق 160:19،بحارالانوار،177:43.
3- بحارالانوار 177:43.
4- دلایل الامامة : 44،بحارلانوار،310:78.
5- الغدیر 197:1.
6- دلایل الامامة 38،خصال شیخ صدوق 173:1.
7- شیفتگان حضرت مهدی(عج) 160:1.
منبع : انتظار در مکتب فاطمه(سلام الله علیها) – دکتر علی هراتی.
 

نمونه راستین یک زن مسلمان

فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می شود؛«فاطمه پاره تن من است،هر کس او را بیازارد مرا آزرده؛آن کس که با او دوستی ورزد،با من دوستی ورزیده است».فاطمه قلب و روح من است؛فاطمه بانوی زنان دو جهان است؛این شهادت و نظایر آن در کتاب های حدیث و سیره به تواتُر از پیامبر(ص) نقل شده است.

پیامبری که از روی هوا سخن نمی گوید و تحت تأثیر روابط نسبی و سببی قرار نمی گیرد و از سرزنش نکوهش گران در راه خدا باکی ندارد.این گفتارها نشانگر تواضع پیامبر اسلام(ص) است که با دعوت خود عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونه ای در آمده است.تپش های قلب او و نگاه هایش و دست سودن و گام های تلاشگرانه و پرتوهای اندیشه اش،قول و فعل و تقریر او،تماماً تعالیم دینی و احکام خدا را می نمایاند.چونان چراغ های هدایت و راه های نجات است.

آن چه که از جانب رسول خدا(ص) بر سینه فاطمه زهرا(س) نقش بسته،با مرور زمان و تکامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام،در این سخن پیامبر به فاطمه،که فرمود:«ای فاطمه برای آخرت خود بکوش که من نمی توانم در پیشگاه خداوند برای تو کاری کنم»،درخشندگی بیشتری به خود می گیرد.فاطمه زهرا(س) در واقع نمونه زنی  است که خدا می خواهد و پاره ای است از اسلام مجسم در وجود محمّد(ص).

زندگی اش برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمانی و مکانی به منزله اُلگویی چهره می نماید.به راستی شناخت فاطمه(س)،شناخت بخشی از کتاب رسالت الهی است،و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش،به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیره ای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب می آید.

نمونه راستین یک زن مسلمانبا آن که زنان مدینه بسیار تلاش کردند تا فاطمه را از ازدواج با علی(ع) به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد و سختگیری اش در راه خدا منصرف کنند،وی از انتخاب خود دست نکشید.فاطمه(س) هشت سال با علی(ع) زندگی کرد و زندگی خوب این دو،زبانزد همگان گشت.فاطمه(س) فرزندانی چون حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و محسن برای علی(ع) آورد.

مجموع عمر آن حضرت هجده سال و چند ماه بود،اما عمر کوتاه وی نمونه کاملی بود از زندگی یک زن کامل.تعالیم دینی به نمونه های بشری نیازمند است تا بتواند در قالب انسانی تجلّی و تجسم یابد و اجرای کامل آنها را تحقق پذیر گرداند تا بدین وسیله دین را از حالت ایده آلی و ذهنی بیرون آورده  به دایره واقعیت ها بکشاند و برای مردم جای هیچ عذر و بهانه ای باقی نگذارد.

زمانی رسول خدا(ص) آهنگ مباهله با مسیحیان نجرانی کرد،به موجب آیه کریمه:«فقل تعالو ندع ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛بگو بیایید تا ما پسرانمان و شما پسرانتان،ما زنانمان و شما زنانتان،ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را بخوانیم،سپس(به درگاه خداوند)تضرّع کنیم و بخواهیم که لعنت الهی بر دروغگویان فرود آید».1

پیامبر(ص)کسانی را بدان میدان آورد که مردان و زنان و فرزندان اسلام به شمار می آمدند.آن حضرت،علی و فاطمه و حسن و حسین را برگزید و بدین گونه ایمان خود به خدا و نمایندگی خاندان خود را به عنوان الگوهایی کامل از آئینش،برای همگان آشکار ساخت.

اُمّ اَبیها
فاطمه جوان می خواهد در جهاد پدرش شرکت جوید.از این رو مخلصانه درصدد برمی آید تا کمبود عاطفی که به سبب از دست دادن پدر و مادرشان در دوران کودکی ناشی شده بود،پر کند.کمبودی که پیامبر(ص) را می آزرد و بر دل نازک و مشتاق محبّت و شیفته ی عاطفه او پدیدار می گردید.

پیامبر(ص) برای به انجام رساندن رسالت سنگین خویش و نیز رویارویی با محیط پر شقاوت خود،به مهربانی ها و ملاطفت های مادرانه بسیار نیاز داشت و آن حضرت این همه را در وجود فاطمه(س) پیدا می کرد.در تاریخ تنها نشان اندکی از این حالت های مادرانه ثبت شده است.اما همین چند مورد اندک به خوبی بیانگر موفقیت پیامبر(ص) با بهره مندی از این منبع سرشار محبّت فاطمه(س) است که می توانست پدر خود،محمّد(ص) را از جنبه عاطفی غنی سازد،به طوری که بتواند بدون کمترین دل نگرانی،سنگینی بار عظیم رسالت خویش بدوش گیرد.

تاریخ وقتی بر این مواضع تاکید می کند که می بینیم مکرراً از قول پیامبر(ص) نقل می شود که فاطمه(س) مادر من است.نیز می بینیم پیامبر(ص) با او چنان رفتاری دارد که گویا با مادرش رفتار می کند.دستان او را بوسه می زند و وقتی به مدینه باز می گردد،نخست به دیدار او می شتابد و هنگام عزیمت به جنگ ها و مسافرت ها با او وداع می کند و گویی از این چشمه بی زوال،عاطفه ای بیکران برای سفر خود بر می بندد.

تفصیل این ماجرا در کتب سیره نقل شده است.از سویی دیگر درمی یابیم که احساس پدری کردن پیامبر در پیوندهایش با فاطمه معنی می گیرد.وقتی آن حضرت به مردم فرمان می دهد که وی را با لقب «رسول الله» خطاب کنند و فاطمه از این فرمان تبعیت می کند،آن حضرت وی را از این باز می دارد و به دختر خود می گوید که وی را مانند گذشته با لفظ «پدر» خطاب کند.همچنین در تاریخ زندگی پیامبر اعظم(ص) می خوانیم که آن حضرت به هنگام برخورد با سختی ها و اندوه های بزرگ،بسیار به نزد فاطمه(س) می رفت.

وقتی در جنگ ها زخم بر می داشت،یا هنگام گرسنگی و فقر،تنها به خانه فاطمه می رفت.از یک سو فاطمه(س) مانند مادری مهربان به او ملاطفت و رسیدگی می کرد،بر زخم هایش مرهم می نهاد و دردهایش را سبک می کرد.و از سویی دیگر همچون  دختری،کمر به خدمت و اطاعت از پدر می بست و احتیاجات او را رفع می کرد.بدین گونه نقش فاطمه(س) در زندگی رسول خدا(ص) بسیار برجسته و عظیم جلوه گر است.

همسر علی(علیه السّلام)
حضرت علی(ع) می فرماید:«نزد رسول خدا رفتم.آن حضرت وقتی مرا دید،خندید و فرمود:ای ابوالحسن! چه شده؟ خویشاوندی ام را با آن حضرت و سابقه خود را در اسلام بیان کردم و از یاوری ها و جهادهایم با آن حضرت سخن گفتم.فرمود:علی! راست می گویی،بلکه تو بهتر از آنی که خود گفتی.سپس عرض کردم:ای رسول خدا! فاطمه(س) را همسر من قرار ده.فرمود:پیش از تو کسان دیگری نیز چنین درخواستی کرده بودند و من خواسته آنان را با فاطمه در میان گذاردم،اما در چهره او آثار نارضایتی مشاهده کردم.اما لختی درنگ کن تا باز گردم.

پیامبر به نزد فاطمه(س) رفت.فاطمه(س) بر پای ایستاد و ردای پیامبر(ص) را بر گرفت،نعلین از پای آن حضرت درآورد،و برای وضو آب آورد و به دست خود،پیامبر را وضو داد و دو پای آن حضرت را شست و آن گاه نشست.پیامبر به او فرمود:فاطمه! پاسخ داد:بلی...بلی ای رسول خدا!فرمود:علی پسر ابوطالب،کسی است که از مراتب خویشاوندی و فضل و اسلام او به نیکی آگاهی،اینک ازدواج با تو را پیشنهاد داده است.تو خود در این باره چه نظری داری؟ فاطمه(س) خاموش ماند ولی رویش را برنگرداند و رسول خدا نیز در چهره او آثار ناخشنودی مشاهده نکرد.پس آن حضرت برخاست،در حالی که می فرمود:الله اکبر،سکوت او قبول پیشنهاد است.سپس جبرئیل به نزد محمّد(ص) آمد و گفت:«ای محمّد! او را به همسری علی بن ابی طالب درآور که خدا او را برای علی و علی را برای او پسندیده است».

علی گفت:سپس پیامبر(ص)،فاطمه را به همسری من داد و پیش من آمد و دستم را گرفت و فرمود:«به نام خدا برخیز و بر برکت خدا بگو ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله و توکلت علی الله».سپس دستم را گرفت و در کنار خود نشاند و آن گاه فرمود:«بار خدایا! این دو محبوب ترین مخلوقات در نزد من اند.پس تو هم این دو را دوست بدار و در نسل آن ها برکت قرار ده؛و از جانب خودت نگاهبانی بر آنان بگمار.این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار».

مراسم ازدواج به همین سادگی پایان پذیرفت.علی(ع) زره خود را مهریه فاطمه(س) قرار داد و بهای آن را صرف خرید اسباب و اثاثیه منزل کرد.مقداری معطرات،یک پیراهن به هفت درهم،یک مقنعه به چهار درهم،یک تن پوش بلند سیاه خیبری،تختی بافته شده از برگ های درخت خرما،دو بستر از کتان مصری که میان یکی از آن ها با برگ خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود،پرده ای پشمین،یک حصیر،یک دستاس،ظرفی مسین،مشکی از پوست،کاسه ای چوبین برای شیر و پاشیدن آب،یک ابریق،یک سبو و دو کوزه ی گلی تهیه نمود.

بدین ترتیب کار خرید جهیزیه و پرداخت مهریه به انجام رسید.فاطمه(س) به خانه علی(ع) که تنها یک اتاق داشت و متعلق به ام سلمه همسر پیامبر(ص) بود،نقل مکان کرد.علی بر فراز بلندی برآمد و فریاد زد:به میهمانی فاطمه بشتابید،مردم همگی به مجلس جشن ازدواج آن دو حاضر شدند و در شادی اهلبیت(ع) شرکت جستند.

فاطمه (س) زندگی تازه خود را در خانه علی(ع) آغاز کرد.کارهای داخل خانه را رتق و فتق می کرد.گندم ها را آسیاب می نمود و از آن ها خمیر می ساخت و سپس نان می پخت.علی(ع) نیز در کارهای منزل او را یاری می کرد.گاهی اوقات به خانه می رفت و شیر می دوشید و هیزم جمع می کرد و از چاه آب می کشید.

رسول خدا روزی میان آن ها به داوری نشست و کارهای خانه را بین آن دو تقسیم نمود.مسئولیت کارهای بیرون از خانه را به علی(ع) سپرد و کارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه گذارد.چندی بعد فاطمه(س) صاحب فرزندانی شد و خود به تربیت و پرورش آن ها همّت گماشت و به کارهای آنان رسیدگی کرد.

فاطمه با عبارتی پوزش خواهانه که در واپسین دم حیات،علی(ع) را با آن خطاب کرده بود،زندگی کوتاه خود را به پایان رساند.او به علی(ع) گفت:«ای پسر عمو! تو مرا نه دروغگو یافتی و نه خیانتکار،و از هنگامی که به همسری تو درآمدم،با تو به مخالفت برنخاستم».

آن گاه زمانی که شنید علی(ع) به او می گوید:«پناه بر خدا! تو به خداوند داناتر بودی،نیکوکار و پرهیزگار و بزرگوار بودی و بیشتر از دیگران از خداوند پروا داشتی،مرا چه سود که تو را به خاطر مخالفت با من مورد توبیخ و سرزنش قرار دهم.به راستی دوری از تو بر من چقدر گران است»؛با آرامش خاطر،جان به جانه آفرین تسلیم کرد.

پی نوشت:
1-سوره آل عمران آیه 61.
منبع : مقدمه ی امام موسی صدر بر کتاب«فاطمه رهرا(س)» نوشته استاد سلیمان کتانی – ماهنامه فرهنگی اجتماعی خیمه – شماره 41 و40 – خرداد 1387.

اشک و فاطمه

موج اشک
نه تنها،روز کس بر دیدن زهرا نمی آید
که بر دیدار چشمم خواب هم شبها نمی آید
به موج اشک من الفت گرفته مردم چشمم
چنان ماهی که بیرون از دل دریا نمی آید
مریز اینقدر پیش چشم زهرا اشک مظلومی
ببین ای دست حق،دستم دگر بالا نمی آید
نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو
به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمی آید
چو می بینند حال مادر خود کودکان گویند
که می سوزیم و غیر از سوختن از ما نمی آید
شما ای اهل یثرب می شوید آسوده از دستم
صدای ناله ی زهرا دگر فردا نمی آید

اشک و فاطمه
شیعه با شام غریبان آشناست
سینه چاکِ با گریبان آشناست
اشک بارد بر مزاری بی نشان
بر بقیع چارگل،یک باغبان
اشک او یعنی بُریدن از همه
اشک غربت،اقتدا بر فاطمه(س)
اشکِ دَردِ رهبر خانه نشین
بانویی در کوچه ای نقش زمین
آهِ او،ز آن شعله ی سرکش شده ست
اشک او،برخانه ی آتش زده ست
روز و شب سوزد مپرس از او چرا
تا نگوید ماجرای کوچه را
آتشی کاندر مدینه شدبه پا
شعله زد در کربلا از خیمه ها
مَردمش خونبار ازآن نامردمی
اوّلین نامردِ عالم،دوّمی
شیعه و آن داغ درد و مُشتَرَک
کوچه و زهرا و سیلی و فدک
شاعر:علی انسانی

مگو گریه مکن ؛ مادر

... ابرهای  فتنه ازسقف سقیفه گذشتند و خانه پیامبر را احاطه کردند،همهمه دربیرون در،شدت گرفت و در،آنچنان کوفته شد که ستونهای خانه ی پیامبر لرزید.
- بیرون بیائید،بیرون بیائید و گرنه،همه تان را آتش می زنم.
... ...
تو با یک دنیاغم ازجابلندشدی و به پشت درب رفتی،امّا آن را نگشودی.
- تو را باما چه کار؟بگذار عزاداریمان را بکنیم.
... ...
- علی،عبّاس و بنی هاشم،همه باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت کنند.
-کدام خلیفه؟امام و خلیفه مسلمین که اینجا بالای سر پیامبر است.
- مسلمین با ابوبکر بیعت کرده اند،درب را باز کن و گرنه آتش می زنم.
یک نفرگفت:
- اینکه پشت درب ایستاده،دختر پیغمبر است،هیچ می فهمی چه می کنی؟خانه رسول الله ...
... ...
- این خانه را با هر که در آن است،آتش می زنم!
به زودی هیزم فراهم شد و آتش ازسر و روی خانه بالا رفت.تو همچنان پشت درب ایستاده بودی و تصورمی کردی به کسی که گوشهایش راگرفته،می توان گفت که هدایت چیست؟خیرکجاست و رسالت چگونه است.
درخانه،تنی چندازاصحاب رسول الله هم بودند،امّاهیچ کس به اندازه تو،شایسته دفاع ازحریم پیامبرنبود.
توحلقه میان نبوت و ولایت بودی،برترین واسطه و بهترین پیوندمیان رسالت و وصایت.
محال بودکسی نداندآنکه پشت درایستاده،پاره تن رسول الله است.
هنوز زودبود برای فراموش شدن این حدیث پیامبرکه:
- فاطمةٌ بِضعَةُمِنی،فَمَن آذاهافَقَد آدانی وَ مَن آذانی فَقَد آذَی الله...
فاطمه پاره تن من است،هرکه او را بیازارد،مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را.
وقتی آتش از درب خانه رسول خدا بالارفت،دشمن آنچنان به درب حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان درب و دیوار به آسمان رفت.
مادر!مرا از عاشورا مترسان.مرا به کربلا دلداری مده.
عاشورا اینجاست.کربلا اینجاست!
اگرکسی جرأت کرد درتب و تاب مرگ پیامبر،خانه ی دخترش را آتش بزند،فرزندان اوجرأت می کنند،خیمه های ذُراری پیامبر را آتش بزنند .
من بچّه نیستم مادر!
شمشیرهایی که درکربلا به روی برادرم کشیده می شود،ساخته ی کارگاه سقیفه است.
نطفه ی اردوگاه ابن سعد درمشیمه ی سقیفه ،منعقدمی شود.
اگرعلی اینجا تنهانماندکه حسین درکربلا تنهانمی ماند.
حسین درکربلا می خواهدبادلیل و آیه،اثبات کند که فرزند پیامبراست،پیامبری که تو در خانه ی او و درحریم او مورد تعدی قرار گرفتی.
تعدی به حریم فرزندپیامبرسنگین تراست یا نوه ی پیامبر؟مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی گیرد.
خودت گفته ای.ما حداکثر تازیانه می خوریم،اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمی کند.
مادر!وقتی تو را از پشت درب بیرون کشیدند.من میخهای خونین رادیدم.
نگوگریه نکن مادر!بایدمُرد دراین مصیبت،بایدهزار بار جان داد و خاکسترشد.
ماسخت جانی کرده ایم که تاکنون زنده مانده ایم.
نگو که روزی سخت تر از عاشورا نیست.
درعاشورا کودک شش ماه به شهادت می رسد،امّا تو کودک نیامده ات-محسن ات- به شهادت رسید.
من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی:
مرابگیرفضه،که محسن ام راکشتند...
پدرکه حال تو را دید،برق غیرت در چشمهای خشمناکش درخشید،خصم رابلندکرد و بر زمین کوبید،گردن و بینی اش را به خاک مالید و چون شیرغرید:
- ای پسرضحاک !قسم به خدایی که محمّد را به پیامبری برانگیخت،اگر مأمور به صبر و سکوت نبودم،به تومی فهماندم که هتک حرمت پیامبر یعنی چه؟از روی او بلندشدتاخشم،عنان حلمش را تصاحب نکند.
امّا...امّا تداعی اش جگر را خاکستر می کند.
به خودنیامدند و از رو نرفتند،ریسمان در گردن پدر افکندند تا او را برای بیعت گرفتن به مسجد ببرند.
ریسمان درگردن خورشید.طناب برگلوی حق مظلومیت محض.
تو باز نتوانستی تاب بیاوری.خودت نمی توانستی به روی پا بایستی امّا امامت راهم نمی توانستی درچنگال دشمنان تنهابگذاری.
خودرا با همه ی جراحات و نقاهت از جا کندی و به دامن علی آویختی.
- من نمی گدارم علی را ببرید.
نمی دانم تازیانه بود،غلاف یادسته شمشیربود،چه بود؟
عدو آنقدر بر بازو و پهلوی تو که برقلب ما می زد،امّا ما جز گریه چه می توانستیم بکنیم؟و پدر هم که خود دربندبود ...
تو وقتی به هوش آمدی از فضه پرسیدی:
علی کجاست؟
فضه گفت:او را به مسجدبردند.
من نمی دانم تو با کدام توان به سوی مسجددویدی و وقتی علی را درچنگال دشمنان دیدی و شمشیر را بالای سرش،فریادکشیدی:اگردست ازپسرعمویم برندارید،سرم رابرهنه می کنم ،گریبان چاک می زنم و همه تان رانفرین می کنم .به خدا نه من ازناقه صالح ،کم ارج ترم ونه کودکانم کم قدرتر.
همه،وحشت کردند،ای وای اگرنفرین می کردی!ای کاش تو نفرین می کردی .
پدربه سلمان گفت:
-برو دختر رسول الله رادریاب.اگر او را نفرین کند ...
سلمان شتابان به نزدتو آمد و عرض کرد:
- ای دختر پیامبر!خشم نگیرید.نفرین نکنید.خداپدرتان رابرای رحمت مبعوث کرد ...
تو فریاد زدی:
-علی را،خلیفه ی به حق پیامبر را دارند می کُشند ...
اگرچه موقت،دست ازسرعلی برداشتند و رهایش کردند.
و تو تا پدر را به خانه نیاوردی،نیامدی.ولی چه آمدنی!روح وجسمت غرق جراحت شده بود،ومن نمی دانم کدام توان،تو را بر پانگاه داشته بود.
تو از علی،خسته تر،علی از تو خسته تر،تو از علی مظلوم تر،علی از تو مظلوم تر،هر دو به خانه آمدید،امّا چه آمدنی!
توچون کشتی شکسته پهلو گرفتی.
و پدر،درست مثل چوپانی که گوسفندانش ،داوطلبانه خود را به آغوش مرگ سپرده باشند،غم آلوده،حسرت زده و در عین حال خشمگین،خود را به خانه انداخت.
قبول کن که غم عاشورا هرچه باشد،به این سنگینی نیست.پدربه هنگام تغسیل،روی تو را خواهد دید و بازوی تو را و پهلوی تو را.
و پدر را ازاین پس،هزار عاشوراست.1
به نقل از کتاب کشتی پهلو گرفته - نوشته سیّدمهدی شجاعی

14 محور فرهنگ فاطمی(س) درصحنه جامعه اسلامی

۱- فرهنگ خدا محوری
به تحقیق می توان گفت که یکی از زیباترین٬ملکوتی ترین٬مقدس ترین و در عین حال دست نیافتنی ترین و ناشناخته ترین رابطه ها٬رابطه فاطمه(س) با خداست.برای او همین افتخار بس که خداوند به پالایش اش همت گماشته است.فاطمه زهرا(س) در اطاعت پروردگار نمونه بود.هنگامی که از کارهای خانه فراغت می یافت به عبادت می پرداخت.به نماز٬تضرع و دعا به درگاه خدا٬دعا برای دیگران نه برای خود.اذکاری که به نام تسبیحات فاطمه زهرا(س) شهرت یافته و در کتابهای معتبر شیعه و سنی روایت شده است نزد مسلمانان معروف است.و آنان که خود را ملزم به سنت می دانند؛این تسبیحات را بعد از هر نماز می خوانند:سی وچهار بار الله اکبر٬الحمد الله  سی و سه بار و سی و سه بار سبحان الله.

۲- فرهنگ ولایت
از مهمترين تلاشهاى فاطمه(س) دفاع از مقام ولايت امير مؤمنان على(ع)است.فاطمه(س) در اين راه از على(ع) دفاع كرد٬نه به عنوان شوهرش،بلكه به عنوان مقام ولی امر مسلمين پس از وفات رسول خدا (ص) و هر كس غير از على(ع) هم مصداق اين مقام بود و به چنان روزى دچار مى شد مورد دفاع فاطمه(س) قرار مى گرفت.على(ع) از نظر فاطمه(س) مصداق نزول آيه «يا اَيُها الرّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيك منْ رَبّكِ»1بود و مورد رضايت رسول خدا (ص) در غديرخم كه «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِى مَوْلاه»2 و در حقانيت و شايستگى او براى مقام ولايت عين حديث رسول درباره اش كه«دارالحقُ مَعَهُ حَيْثُ دار»٬شکی نداشت. 

3- فرهنگ عفاف
حضرت زهرا(س) پاکدامن ترين زنی است که پای بر اين کره خاکی گذارده است.زهرا(س) الگوى مجسم يك بانوى اسلامى است.او حتی بر نامحرم کور،چهره می پوشاند و هيچ مکروهی را مرتکب نمی شود.آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است براى همه زنان در جامعه اسلامى،زنان و دختران بايد سعی شان بر اين باشد که از فاطمه (س) عقب نمانند.على (ع)فرمود:«نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود٬پرسيد:به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟هر كس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد.مردم درمانده و متفرق شدند.من به نزد فاطمه(س) آمدم و سؤال پيامبر را تكرار كردم.فاطمه(س) فرمود:بهترين چيز براى زن اين است كه آنها مردى را نبينند و مردى هم آنها را نبيند»3 .خبر را به پيامبر برديم تحسین و تأكيد كرد و فاطمه(س) را در كنار گرفت و فرمود:«ذُرّيةً بَعْضُها مِنْ بَعْض»4.

۴- فرهنگ حضورفاطمه (س) از زنانى است كه در جامعه زندگى مى كند.او از ميان مردم برخاسته و با مردم است.سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأييد اسلام است و با انديشه اى نشأت گرفته از آن زندگى كند.او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنيا و زندگى گويند و در گوشه محرابى،آن هم در معبدى خود را وقف و متوقف كنند.بلكه وارد جامعه مى شود،به اهتمام در امور اجتماعى مى پردازد و مى كوشد مشكل مردم را حل كند،به هدايت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد.

۵- فرهنگ ارزش خانه داری و شوهر داری
فاطمه(س) از كسانى نبود كه خانه دارى را كارى كوچك شمرد و يا خانه را به شوق اداره و منصبى ترك گويد و يا آن را محل و مركزى براى بلند پروازى خود قرار دهد.او به اين نكته آگاه بود كه كانون خانواده و اداره آن كمتر از اداره يك كشور نيست و حتى پايه كشوردارى به حساب مى آيد.و هم مى دانست و از زبان پيامبر(ص) شنيده بود كه خدمت در خانه و خانه دارى داراى اجر و حسنه است،حسنه اى كه هيچ كارى از زن با آن برابری نمى كند.
او مى دانست كه خانه سنگر است،پايگاه اجتماعى اعضاء است،همانند يك نهاد اجتماعى گرانقدر است و كارى براى زن از نظر ارزشمندى معادل خانه دارى نيست،بدين سان هم خود را به خانه دارى نهاد و اداره و مديريت آن و نيز تربيت فرزند را در آن به وجهى نيكو پذيرا شد.او در اين راه احساس خجلت و ننگى نداشت و از زير بار وظايف آن شانه خالى نمى كرد.مركزيت خانه اش در مسير تربيت فرزند،مشاوره و همدمى با على (ع) مهرورزى به اهل خانه بود،و حاصل چنين اقدامى؛فاطمه (س) را٬بيش از پيش محبوب كرد و او راضى به اين تقسيم كار پيامبر (ص) بود كه كار درون خانه از آن او و كار بيرون خانه از آن على (ع) باشد و خداى را بر اين امر سپاسگزار و شاكر بود.

۶- فرهنگ تربیت فرزند
حضرت زهرا (س) مهد تربیت مردان بزرگی چون امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) و زنان تاثیر گذاری چون زینب کبری و ام کلثوم(سلام الله علیهما) بودند که در آغوش این بانوی متصل بین نبوت و امامت بزرگ شدند.امام حسن بُعد دیگر منشور فاطمه و فاطمه بنیان گذار قیام حسین است و زینب٬فاطمه کربلا و تجلی فاطمه در زینب عاشوراست.حسن از مادر آموخته که جز به مصلحت اسلام نیندیشد.فاطمه جلوه حق در کربلاست.شیر فاطمه در حسین می خروشد و خون فاطمه است که از حنجره حسین می جوشد.و زینب رسول فاطمه است.پیام فاطمه را می خواند و حضور فاطمه را در نهضت عاشورا فریاد می کشد.5

۷- فرهنگ دگر دوستی
كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد.مشى او مشى دورى از بخل و پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند.او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى كند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد،با شكم گرسنه مى خوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.ميزان بخشش او گاهى رقم هاى درشتى را تشكيل مى داد.از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از رسول خدا (ص)کرده بود و پیامبر(ص) او را به سوى فاطمه (س) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سرانداز خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى نشست.گاهى دستبند خود را هديه مى كرد،زمانى گوشواره اش را،گاهى هديه هاى گرانقيمتى را كه براى او مى آوردند.

۸- فرهنگ ایثارفاطمه (س) اهل جود است، اهل سخاوت است، اهل مواسات است و از آن مهمتر اهل ايثار است. فرزندان فاطمه (س) بر اثر نذرى كه شامل سه روزه بود از بيمارى رهائى يافتند. ايفاى به نذر لازم بود و فاطمه(س) و فرزندان و همسر او سه روز روزه گرفتند و شنيديد كه سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و اين در راه حبّ خدا بود. (آيه 8 سوره انسان)او به ايثارى فراتر از حدّ مال اقدام كرد كه آن ايثار جان و ايثار سلامت خود بود،اگر مسأله اسلام نبود فاطمه (س) را با كتك خوردن چه كار؟و اگر دفاع از مقام ولايت و خلافت حقه اسلام نبود او را در بستر افتادن و درد كشيدن چكار؟او براى اسلام جان خود را از دست داد فرزند دلبندش را از دست داد.با دورنمائى كه فاطمه(س)از آينده دارد مى توان گفت حتى فاطمه(س)فرزندانش را براى ايثار در راه اسلام پرورش مى داد.مگر نه اين است كه او از شهادت حسين خبر دارد؟از مسموميت حسن و از اسارت زينبين مطلع است؟پس او آنها را نيكو مى پروراند تا ايثارگرانى خوب براى اسلام باشند و اين ايثار از همه ايثارهاى ديگر مهمتر است.

۹- فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر
يكی از شيوه‌های مهم در موضوع نهی از منكر،آگاهی دادن به مردم از طريق آيات قرآن است٬زيرا بسياری از مردم در اثر عدم اطلاع از دستور‌های خداوند و آشنا نبودن به آيات قرآن،به سوی منكرات تمايل پيدا می كنند،اما اگر به آنان كاملاً توضيح داده ‌شود كه خداوند متعال چه كارهايی را دوست دارد و چه اعمالی را نمی‌پسندد،بسياری از مردم از ارتكاب منكر خودداری می‌كنند.به نمونه زير توجه كنيد:
عده‌ای در ستمی آشكار،فدك را كه پيامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود،از او گرفتند.استدلال اين افراد كژانديش اين بود كه پيامبران از خود مال دنيا به ارث نمی‌گذارند و بنابراين فدك به حضرت فاطمه(س) نمی رسد.امّا حضرت فرمود:شما كه می‌گوييد پيامبر ارث نمی ‌گذارد،به كتاب خدا بنگريد.در آنجا خداوند می‌فرمايد:«و ورث سليمان داود:سليمان از پدرش داود ارث برد»6 .و در سوره مريم از زبان زكريای پيامبر می‌فرمايد:«خداوندا! به من فرزندی عطا كن كه از من و آل يعقوب ارث برد»7.آنگاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پيامبر(ص) فرمود:«ای مردمی كه به سوی باطل شتاب می کنيد و كردار زشت و بيهوده را ناديده می ‌گيريد،آيا به قرآن نمی نگريد كه مي‌فرمايد:«افلا يتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها:آيا در قرآن نميیانديشيد يا آنكه بر دل‌های شما مهر زده شده است»8.

۱۰- فرهنگ اخلاق
ترجيحات فاطمه(س) در اين جنبه بسيارند.چه فراوانند حالات و روحياتى كه جزو  فاطمه اند و او در هيچ شرايطى آن را از دست نمى دهد.مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مى رسد كه عايشه همسر پيامبر(ص) درباره او مى گويد:پس از پيامبر كسى را از فاطمه(س) راستگوتر نديدم9.و او صداقت را بر كذب مرجح مى داند.او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جُبنى را در خود راه نداد و از واقعه اى هر چند زحمت آفرين وحشت نکرد.آن روز كه خصم بر در خانه اش هجوم آورد،او دست از هدف برنداشت،آن روز كه در مسجد؛دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهديد را روا داشت فاطمه (س) هرگز دم فرو نكشيد و حق سخن را ادا كرد.
در دعاى فاطمه(س) مى بينيم كه اين مناجات را دارد كه خداوندا عُجب و ريا،كيد و تجاوز،حسد و ضعف، شك و وهن،درد و مرض،خوارى و ذلت،مكر و خدعه،گرفتارى و فساد را از من دور ساز،و آنها را از چشم و گوش و جميع اعضایم بركن.زمام امور را بدست گير و به هر سئوالى كه مورد محبّت و رضاى تست ببر.
او همچنين زهد را بر دلبستگى به دنيا ترجيح مى داد و در طهارت روحى كارش به جائى رسيد كه چيزى نمى خواست،جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمى داشت جز آنچه را كه خداى دوست بدارد.اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.                                                                                       

۱۱- فرهنگ دفاع از حق
اينكه فاطمه(س) درباره فدك ايستادگى مى كرد و به ابوبكر حجت می آورد نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود،بلكه مى خواست حق به حق دار رسد،بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد،و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.فدك مزرعه اى بيش نبود و اگر دنيایى را براى فاطمه(س) جواهر مى كردند او همچنان نسبت به آن بى اعتنا بود.او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پایى زند،مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرّر در مكرّر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟ ابوبكر هم مدعى بود كه مى خواهد درآمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند.در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه(س) بود؟
پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مى كردند و واقعاً حق را به حق دار مى سپردند فاطمه(س) گله اى نمى كرد،ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى خواستند با استفاده از آن حربه،على(ع) را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (س) براى اين مسأله بود كه فرياد مى زد.معمولاً زنان در تضييع حق خود زود به خشم مى آيند و ممكن است خود را به هر آب و  آتشى بزنند.اما فاطمه(س) خود نگهدار بود و در دفاع از حقوق خود راه معقولانه اى در پيش گرفت.منطقى حرف زد،بحق حجت آورد،و خصم را به صداى منطقى به محاكمه كشاند.

۱۲- فرهنگ برخورد منطقی و استدلالیاز كارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در عقيده و ايمان است.اينكه افراد بايد مسلمان باشند يك مسأله است و جمع عظيمى آن را پذيرفته و مورد رعايت قرار مى دهند.اما اين هم نكته مهمى است كه افراد بتوانند از عقيده خود دفاع كنند و با استدلال طرف مخالف را قانع سازند.دو زن در امر دينى با هم مباحثه داشتند.كارشان از بحث به درگيرى كشيد.از اين دو زن يكى مؤمن بود و ديگرى معاند.فاطمه(س) دلايل درست را در اختيار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پيروز شود و طرق مقابل را اقناع كند و هدايت فاطمه(س) اثر خود را گذارد و او در بحث خود پيروز و فوق العاده خوشحال شد.آنگاه فاطمه(س) كه از اين پيروزى خبر يافت به او فرمود:«سرور فرشتگان به پيروزى تو بيشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شيطان در شكست او بيش از حزن و اندوه آن زن است»10.زيرا بحث حق و باطل و پيروزى حق بود.

۱۳- فرهنگ خستگی ناپذیری در راه حق
فاطمه (س) را روحيه اى مقاوم است.در برابر شدت بادهاى حوادث خود را نمى بازد و نمى لرزد.از شرايط سخت و نامطلوبى كه در جامعه پديد مى آيد ناراحت و در اضطراب نيست.ممكن است وقایعی دل آدمى را بلرزاند و يا حادثه نامطلوبى او را تكان دهد.ولى مهم اين است كه آدمى در برابر چنین شرايطی از جاى كنده نشود.فاطمه(س) خط فكرى روشنى دارد و هدفى روشن تر٬مى داند براى چه مبارزه مى كند،براى چه درگيرى پديد مى آورد و چرا و به چه علتى خصم را به احتجاج و مخاصمه مى طلبد.بدين سان آن روز و ساعتى كه به امرى اقدام مى كند از پى آمد آن هم خبر دارد و بدين خاطر با تمام وجود در آن راه مى ايستد و ميدان را خالى نمى كند.

۱۴- فرهنگ بصیرت
فاطمه (س) به آن درجه از ايمان مى رسد كه باورش شده است٬خدا هست و شاهد اعمال است، انسان در برابر او متعهد و مسئول است باورش شده بود كه قيامت حق است،قبر حق است،صراط و ميزان حق است،بهشت و دوزخ راست است و ... در وصيتنامه اش مى خوانيم: اين وصيتى است كه فاطمه(س) دختر رسول الله(ص) آن را نوشته است.او گواهى مى دهد كه خدایى جز الله نيست.و گواهى مى دهد كه محمد(ص) فرستاده خداوند است.و گواهى مى دهد بهشت حق است و دوزخ نيز حق است.و گواهى مى دهد كه قيامت آمدنى است و در آن شكى وجود ندارد.و گواهى مى دهد كه خداى همه مردگان را بيدار و مبعوث مى كند.
اين باورها روان او را پر كرده و آثار آن در جوارح و اعضاء او ظاهر شده بود.رسول خدا (ص) در شأن ايمانش فرمود:«خداوند دل و اعضاى دخترم فاطمه (س)را از ايمان و يقين سرشار فرمود:«اِنَّ ابْنتى فاطِمه مَلاء اللّه قَلْبها وَ جَوارِحَها ايماناً وَ يَقيناً»11.او ايمان و يقينش به خدا و معاد به حدى است كه گویى جهان غيب را مى بيند،بهشت را با همه نعمتهايش و دوزخ را با همه عذاب و شكنجه هايش شهود مى كند.او در دعا و عبادت خود،در ارتباط و مناجات با خداى خود ترسان و نگران است،در حين مناجات با خدا و سخن گفتن با او دلش مى لرزد گویى مورد خطاب خدا با موسى (ع) است.

پی نوشت ها
1- آيه 67 سوره مائده.
2- الغدير ج 1.
3- كشف الغمه - منتهى الآمال ص 133 ج 1.
4- آيه 34 سوره آل عمران.
5- فاطمه ؛ راز آفرنش زن – سید مهدی شجاعی – ماهنامه خیمه،شماره 32و 31- فروردین و اردیبهشت 1386.
6- سوره نمل آیه 16.
7- سوره مریم آیه 6.
8- سوره محمّد آیه 12.
9- الغدير ص 316.
10- بحارالانوار ج 2 ص 8.
11- خصايص فاطميه (س) .
بخشی از سخنرانی حجت الاسلام و الملسلمین خاتمی امام جمعه موقت تهران – اردیبهشت 88 ،مراسم دعای ندبه مهدیه تهران .

فاطمیه ؛ سند دفاع از ولایت امام علی(ع) - بخش دوم

فاطمه زهرا(س) می دید نزدیک است حکومت اسلام رنگ نژاد و قبیله بخود بگیرد .مهاجران (مکی ها) که از تیره قریش اند٬انصار(مدنی ها) را از صحنه سیاسی بیرون راندند و انصار که خود یاوران پیغمبر(ص) بودند٬پس از وی خواهان زمامداری گشتند.عده ای(قریشیان) در دوره پیش از اسلام٬خود را عنصری ممتاز می دانستند و امتیازاتی برای خویش پدید آوردند.با آمدن اسلام آن امتیازها از میان رفت.اکنون این مردم بار دیگر گردن افراشته اند و ریاست مسلمانان را حق خود می دانند٬آنهم نه بر اساس امتیازات معنوی چون علم٬تقوی و عدالت بلکه تنها بدین جهت که از قریش اند.و دختر پیامبر(ص) نمی توانست در برابر این اجتهادها یا بهتر بگویم نو آوری ها آرام و یاخاموش بنشیند.

پس باید کاری کرد.باید مسلمانان را از این سنت شکنی ها بر حذر داشت اگر پذیرفتند چه بهتر و اگر نه نزد خدا معذور خواهد بود.در عصر پیغمبر(ص) و صدر اسلام٬مسجد تنها مرکز دادخواهی بود.هر کس حقی را از دست داده بود٬هر کس از حاکم یا زمامدار٬رفتاری دور از سنت پیغمبر(ص) می دید٬شکوه خود را بر مسلمانان عرضه می کرد٬و آنان مکلف بودند تا آنجا که می توانند او را یاری کنند و حق او را بستانند.پس از ولی مسلمین یعنی علی(ع) حقی(خلافت) را گرفته اند و با گرفتن این حق سنتی را شکسته اند.این بود که فاطمه(س) خود را برای طرح شکایت در مجمع عمومی آماده ساخت.او با جمعی از زنان خویشاوندش وارد مسجد شدند.ابوبکر با گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند.میان فاطمه و حاضران چادری آویختند و فاطمه زهرا(س) سخنان خود را آغاز کرد.

این سخنرانی که به خطبه فدکیه معروف است،سخنرانی تاریخی شیوا بلیغ٬گله آمیز٬ترساننده و آتشین است٬که آینده امت اسلام را از لحاظ عواقب سوء جریاناتی که پس از رحلت رسول اعظم(ص) برای غصب خلافت صورت گرفت٬روشن می سازد بعد از این خطبه٬در آن اجتماع که نیمی مجذوب و نیمی مرعوب بودند٬این سخنان آتشین که از دلی داغدار بر خاسته چه اثری نهاده است؟ خدا می داند.به طور حتم گفته های دختر پیامبر(ص)٬و همسر او علی(ع) در چنان مجمع بدون عکس العمل نبوده است.دختری که هر چه آن مردم در آن روز داشتند از برکت پدر او بود٬پدری که دیروز مرده و حالا حق (خلافت) علی(ع)٬ جانشین او را گرفته اند.

آیا پس از این خطبه مسلمانان تنها به افسوس و دریغ بسنده کرده اند؟ خدا می داند.شاید گفته اند کاری است گذشته٬حکومتی روی کار است و باید او را تقویت کرد٬مصلحت! مسلمین در این است که اگر یکدل نیستند یکزبان باشند.اگر نتوان برای هر یک از این پرسش ها پاسخی قطعی یافت یک نکته روشن است و آن اینکه مرگ پیغمبر(ص) برای مسلملنان آزمایشی بزرگ بود.قرآن از پیش مسلمانان را بدین آزمایش متوجه ساخت که :اگر محمد(ص) بمیرد و یا کشته شود مبادا شما بگذشته دیرین خود برگردید.

مرگ پدر٬مظلوم شدن شوهر٬از دست رفتن حق خلافت٬و بالاتر از همه دگر گونی هایی که پس از رسول خدا (ص)- به فاصله اندک - در سنت مسلمانی پدیدار گردید٬روح و جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت و بیماری او پس از این حادثه ها آغاز شد.

 روزی عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند.گفتار حضرت در پاسخ احوالپرسی آنان خطبه ای بلیغ است که اوضاع آن روز مدینه را روشن می ساخت٬و در واقع برای آخرین بار جامعه اسلامی را از خطری که بواسطه دوری از مدار ولایت امام علی (ع) تهدید می کند آگاه ساخت.

در این گفتار حضرت از رفتار مردان این زنان گله می کنند و به آنان هشدار می دهد که به دلیل اندیشه های تیره اشان خشم خدا را خریدند و در آتش دوزخ جاویدان خواهتد بود.حضرت فرمودند:بخدا سوگند! اگر پای در میان می نهادند٬و علی را در کاری که پیغمبر بعهده او نهاد می گذاردند٬آسان آسان آنان را به راه راست می برد و حق هر یک را بدو می سپرد ...اگر چنین می کردند٬درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود٬اما نکردند...و آنچه نباید بکنند کردند.اکنون کمی صبر کنند! و ببینند چه آشوبی برخیزد و چه خونها بریزد... .

این سخنان که در آن روز درد دل و شکوه بانویی ستمدیده بود٬به حقیقت اعلام خطری بود٬خطری که نه تنها مهاجر و انصار٬بلکه رژیم حکومت و آینده نظام اسلامی را تهدید می کرد.از روزی که دختر پیغمبر(ص) این سخنان گله آمیز را در بستر بیماری به زنان مهاجر و انصار گفت٬بیش از یک ربع قرن نگذشت که عربستان آرام و متحد به سرزمین آشوب و شورش مبدل گشت٬دوران امتیازهای قبیله ای و نژادی تجدید شد.

آنروز گفتند پیامبری و رهبری نباید در یک خاندان بماند.گفتند قریش٬این تیره خود خواه و برتری جو٬باید همچنان ریاست کند٬آنروز پایان کار را نمی دیدند٬نمی دانستند که ریاست از قریش به خاندان امیه و سپس خاندان ابو سفیان،تیره حکم بن عاص و مروانیان می رسد٬نمی دانستند که گروههایی که قبل از اسلام با هم جنگ و نزاع داشتند و به واسطه اسلام نزاع خود را فراموش کرده بودند،همچون قحطانی (مدنی ها) و عدنانی (مکی ها) دوباره به جان خود خواهند افتاد و خلیفه هایی! جان خود را در این راه از دست خواهند داد.و سرانجام آتشی سر زند که سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامی را خواهد گرفت.

منبع : زندگانی فاطمه زهرا(س) – دکتر سیّد جعفر شهیدی.

فاطمیه ؛ سند دفاع از ولایت امام علی(ع) - بخش اول

فاطمیه ؛ سند دفاع از ولایت امام علی(ع) - بخش اول

خبری مهم و سنگین در شهر پیچید رسول خدا محمد(ص) از دنیا رفته است.خانه پیامبر ماتم کده است. خانه ای که اسلام از آنجا جاری می شد. علی(ع) مشغول شستشو و تجهیز پیامبر است... در چنین لحظاتی مدینه دستخوش تغییراتی است توطئه گران اصحاب و انصار در زیر سایبانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا به گمان خود امورات جامعه اسلامی را آنچنان که خود صلاح می دانند به پیش برند!

بسیاری از اینان که در سقیفه بنی ساعده برای خلافت مسلمین تصمیم گرفتند! رؤسای قبایلی در شهرهای مکه و مدینه و دارای امتیازات طایفه ای و نژادی بودند که با ظهور اسلام تمامی آن امتیازات و مظاهر باطل٬مانند فخر فروشیها٬ثروت اندوزی از راه ربا خواری و قتل و دزدی ممنوع شد گروهی از این سران و فرزندان آنها روزی به اسلام گرویدند که که دانستند در برابر قدرت اسلام چاره دیگری ندارند٬اما مسلمانی اینان بدین معنی نبود که حقیقت دین را دریافته اند و به اخلاق اسلامی آراسته گشته اند.به علاوه دیدند باب تازه ای برای برخورداری از دنیا به روی آنها گشوده شده است.

عده ای منتظر وفات پیامبر بودند٬تا منافع خود را که در زمان جاهلیت از قِبل بت های بی روح و انسان های نادان که این سنگها و چوبها را پرستش می کردند از دست داده بودند٬اکنو ن با چهره ای جدید که برای خود ساخته اند و خود را مسلمان جلوه می دهند به چنگ آورند.

اما مگر به همین سادگی است.علی مدافع اسلام است،فاطمه (س) ساکت نخواهد ماند٬جان آنها با اسلام گره خورده است٬یا بهتر بگویم آنها خود اسلام اند.پس با وجود آنها نمی توان بر گرده مسلمین نشست.

اولین کار کنار گذاردن و کتمان تمام فضائل علی بود٬انگار علی را نمی شناسند٬یا ندیده اند٬یا غربیه ای در میان آنها بوده است.رشادتها و شجاعت ها و کمالات او را نادیده گرفتند.سفارشات پیامبر در مورد او و خاندانش و روشن ترین و محکمترین دلیل حقانیت خلافت و امامت او بر مسلمانان یعنی روز غدیر خم که زمان زیادی از آن روز نمی گذشت را به فراموشی سپردند.درآن روز دهها هزار نفر از مسلمان از اقصی نقاط جهان اسلام شاهد اعلام ولایت و جانشینی او از سوی فرستاده خدا بر مسلمانان بودند .

بعد از سخنرانی پیامبر،اولین کسانی که با او بیعت کردند همین به اصطلاح بزرگان مهاجر و انصار بودند که در زیر سایبان سقیفه به رهبری شیطان چنین تو طئه  ای را بنیان نهادند تا نسل بشر را از راه حق دور گردانند.و فاطمه زهرا(س) شاهد این وقایع بود.

منبع : زندگانی فاطمه زهرا(س) – دکتر سیّد جعفر شهیدی.

فاطمیه ؛ سند دفاع از ولایت امام علی(ع) - بخش دوم

باز سازی عتبات عالیات ؛ اطلاع رسانی تا چه حد؟

چندی پیش در خبرها آمده بود که با سرمایه گذاری ایران در شهر نجف اشرف فرودگاهی بزرگ تاسیس خواهد شد که یکی از فرودگاههای مهم کشور عراق خواهد بود٬برج مراقبت این فرودگاه شبیه به مناره و گلدسته های حرم امام علی(ع) ساخته خواهد شد.

همچنین صحن جدیدی با نام حضرت فاطمه زهرا(س) که دو برابر صحن کنونی حرم مطهر است ساخته می شود.در سال ۱۳۸۵در سالروز میلاد امیر المومنین(ع) طرح بزرگ آب رسانی به حرم مطهر امام علی(ع) افتتاح شد.همچنین اکنون در شهر مقدس کاظمین کار مرمت و بازسازی دو گنبد طلایی امامین٬موسی کاظم و امام محمد تقی(علیهما السلام) و تعویض کف پوش حرم و بازسازی دیگر نقاط آن از جمله تعوض روکش طلای دو گنبد طلایی در حال انجام است.در شهر کربلا نیز مرمت گنبد طلایی و مناره و گلدسته های حرم امام حسین(ع) به همراه نصب سازه های دارالضیافه حرم مطهر صورت می گیرد.

به گفته دولت عراق طرح بازسازی حرم شریف امامین عسکریین٬امام علی نقی و امام حسن عسکری(علیهما السلام) که به علت بمب گذاری و حمله موشکی توسط افراط گرایان تکفیری تحت حمایت آمریکا و صهیونیزم برای تفرقه در عراق تخریب شده بود،آماده شده است.و طرحهای کوتاه مدت و بلند مدت دیگری که در آینده برای توسعه عتبات عالیات در عراق انجام می شود.همه این کارها در حال انجام است ولی کافی نیست و سرعت آن نیز کند است این مسئله دلایلی دارد:

اولین مسئله حضور اشغالگران آمریکایی در عراق و به دنبال آن نا امنی است.در هر منطقه ای که – ظاهراً - امنیت آن بر عهده نیروهای آمریکایی بوده است٬نا امنی بیداد کرده٬به عنوان مثال در استان صلاح الدین که حرم امامین عسکریین(ع) در آن قرار دارد اینگونه بوده است(تخریب حرم مطهر).به این ترتیب حضور مهندسان٬معماران و کارگران را با مشکل مواجه کرده است.

دومین مسئله بودجه بازسازی است زیرا این حرمها باید به طور کامل از نو ساخته شوند و در یک منطقه وسیعی توسعه یابند.برای رفع این مشکل باید تعامل خوبی بین ملت و دولت ایران با ملت و دولت عراق از نظر سیاسی و اقتصادی صورت گیرد.اولین مرحله مراقبت از حرمهای مطهر در برابر نا امنی ها و شرارتهای گروههای تروریستی است .

تا کنون تجربه نشان داده با خروج اشغالگران از یک منطقه و جایگزینی آنها با نیروهای بومی عراقی گروههای تروریستی مهار شده و امنیت نسبی ایجاد شده است.که البته دولت عراق باید مستمر پی گیر اخراج اشغالگران از عراق باشد.مسئله اساسی دیگر تامین بودجه بازسازی است.در ایران ستاد بازسازی عتبات عالیات متولی جمع آوری کمکهای مردمی و بازسازی حرمها از طرف دولت و ملت ایران در عراق است.

 این ستاد باید با تبلیغات بیشتر در رسانه های دیداری،شنیداری و مکتوب و فضای مجازی خصوصاً پایگاههای خبری پر مخاطب؛و ارائه برنامه ها به مردم که به عنوان مثال در کدامیک ازحرمهای مطهر چه طرحی در اولویت قرار دارد و به چه میزان کمکهای مردمی نیاز است٬مردم را آگاه و تشویق به کمک های هدفمند کند و به یقین مردم با آگاهی کامل از روند باز سازی ها حضور گسترده ای در این مسئله خواهند داشت - که تاکنون نیز این حضور چشمگیر بوده - ولی تبلیغات کم بوده است.مانند اعلام شماره حسابها و بانکهای تحویل گیرنده این کمکها در شهرهای مختلف کشور.

هر سال در مناسبتهای مذهبی مانند تاسوعا و عاشورا٬عید مبعث٬عید غدیرخم٬میلاد امام علی و امام حسین(علیهما السلام)٬نیمه شعبان و شهادت امام موسی کاظم(ع) شاهد حضور بسیار زیاد دوستداران اهلبیت(علیهما السلام) در شهرهای نجف٬کربلا٬سامرا و کاظمین هستیم.حضور میلیونی زوار در این شهر ها با امنکانات ناچیز٬نبود زیر ساختهای کافی آب و برق ٬مخابرات٬بهداشت٬اسکان و حمل و نقل مشکلات بهداشتی و امنیتی بسیاری برای زوار ایجاد کرده است.

دولت عراق و ایران باید با برنامه های کوتاه مدت ضمن رفع موقت این مشکلات با برنامه ریزی جامع و استفاده از برنامه های موفق توسعه در ایران به فکر ساخت و ساز و توسعه بلند مدت این شهر های زیارتی مهم جهان تشیع در همه زمینه ها باشند.که باعث حضور بیشتر محبان اهلبیت(علیهما السلام) از سایر نقاط جهان و رونق گردشگری سیاحتی- زیارتی در عراق می گردد.

زیرا این شهرها و امامانی که در آن آرمیده اند فراتر از مرزهای جغراقیایی٬سیاسی٬قومیتها٬زبانها و دولت ها هستند.آنها در قلب عاشقان علی و آل فاطمه(علیهما السلام) جای دارند.به امید آنروز که عاشقان اهلبیت(علیهما السلام) با امنیت و آرامش به زیارت عتبات عالیات در عراق مشرف شوند.