در طلوع آمدنم،کام جان را با تربت پاکت آشنا کردند،تا حیاتم رنگ و بوی بندگی خدا گیرد و این نخستین رزق و روزی من از خوان بی کرانه ی تو بود و اوّلین تجربه ی حیّ بودن؛ای زنده ترین کشته ی عشق خدایی! ای سیّد زنده دلان! یا اباعبدالله!

دلم گفت تو را همچون امام مهربانت،حسن(ع)،تنهاترین بنامم،ازخلوت سپاه کوچکت؛ولی چون عقل،خدا را ولیّ مؤمنان یافت،گل شهادت بر لبانم رویید که تو عزیزترین عبد خدایی و به اشتیاق پیوستن به این خیل آشنا،ناخودآگاه کبوتر سفید سلام،از قلبم به سویت پر گرفت؛سلامی از جنس «سلام الله».1

کبوتر احساسم سال هاست که چشمانش را وقف تو کرده است تا بر تو بگرید،از عظمت مصیبت بی نظیرت.این کبوتر در پیمودن طریق عشقت تنها بود،تا آن که عقل در جای جای قرآن،تو را عبد صالحی یافت،عامل به کلام بی بدیل «الله» و این بهانه ای شد برای «عاقلانه گریستن در عزای تو» تا اشک و آهم،هم جنس اشک و آه جدّ اطهرت(ص) باشد،اشکی در خور مقام تو و آهی سوزناک در حال و هوای داغ تو در عاشورا؛ای پسر فاطمه بنت رسول الله(ص)!

در زیارت عاشورا به پابوست آمده ام،نه با پای تن که با بال دل،و برای درک تو ای ایمان مجسّم! از خدا اذن دخول می گیرم «که هیچ کس ایمان نمی آورد مگر به اذن الله»2 ؛ یا شاید درک شکوه مقامت بر جاهلان گران آید،امّا این،در باور شیعه عجیب نیست که «زیارت هر یک از شما اهل بیت(ع) در کلام صادق آل محمّد(ص) حضور در مدینه است و زیارت رسول الله(ص)».3

شما اهل بیت(ص) پاک ترین بندگان خدایید،در مستند آیه ی تطهیر،و هر کس ایمان را در لامکانی جز آیین شما جستجو کند،دیوانه ای آلوده است،به نصّ صریح قرآن:«وَ يَجْعَلُ الرِّ‌جْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ»4 در ادامه آیه ی «اذن الله».

و اکنون،ای مظلوم ترین سلطان عشق! این کم ترین بنده ات به بازخوانی عاشورا آمده است؛بازخوانی حدیث یاری تو! و نیک می داند،اوّلین منزل از این راه مستقیم،قبول حرّ نفس است،بر آستانه ی جان نثاری تو.آمده ام تا در چهل منزل معرفت،قدم به قدم با تو باشم.در این منزل نخست،توبه ام بپذیر که نفس آلوده به ظلم،هرگز توفیق یاری نفس مطمئنّه ات را نمی یابد،آن گونه که شأن توست،یا ثارالله!

طفل احساس در این گام نخست
سخنش با تو پدر این باشد:
من اگر عبد خطاکار و سیه نام و سنگین جرمم،
قلم عفو بر عصیانم کش.
و اگر در همه ی منزل ها،همچو زهیر،
از تو و خیمه گهت،جای دگر خیمه زدم،
دل آشفته و حیرانم را،کن آرام،
با نگاهی که مرا،از سر شوق
به کنار تو زمین گیر کند،
و در آن خیمه گه سبز حضور،
سیّدی! محرم اسرارم کن.
یا مرا همچو بُریر،ای خورشید!
با شعاعی ز کلامت دریاب،
و بگو که :«به بیراهه نرفته است دلم،
در ره فقه و عمل به امر آیات الله».
یا مرا همچو حبیب،
پیر این راهم کن،که منم طفل ره عاشورا!
سیّد اهل بهشت! همه ی اهل نجات،
سرخوش از جام تولّای تواند.
پیش از آن جنّت موعود،که آیم به حضور؛
آمدم بهر زیارت به برت ای بابا!
ناخلف باشم اگر،
دست ز دستت بکشم،یا اباعبدالله!

پی نوشت ها
1- به فراز «عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً» از زیارت عاشورا اشاره دارد.
2- یونس؛100.
3- وسائل الشیعه،ج 10،ص 426،ح 1.
4- ادامه آیه 100،سوره یونس(ع).
منبع : عاقلانه گریستن – شرحی بر زیارت عاشورا – ابوالقاسم جعفری.