از اُصولی که امام علی(ع) از آغاز تا پایان حکومتش بر آن پای فشرد «عدالت» بود.عدالت در منطق مولا علی(ع) اصل مقدّسی بود که جانش را بر سر آن گذاشت:«قُتِلَ فی محرابِ عبادته لِشدَّةِ عَدالَتِهِ:حضرت به خاطر شدت عدالتش در محراب به شهادت رسید».

حضرت بر همه ابعاد عدالت به ویژه عدالت در تقسیم بیت المال تأکید خاصی داشت،زیرا در حکومت عثمان حاتم بخشی های بی حساب شد و با آن برخوردی همانند اموال شخصی شد.در حالیکه محرومیت در کشور اسلامی موج می زد،عثمان بیت المال را در اختیار نزدیکان خود گذاشته بود و آنان به معنای دقیق کلمه به غارت بیت المال پرداختند.حضرت اصل را بر این گذاشت که باید «حق به حقدار برسد» و همه از امکانات بیت المال بهره مند شوند نه عده ای خاص و نور چشمی ها!1

او در این جهت ابتدا از خود و بستگانش شروع کرد:عقیل چند بار خدمت امام(ع) آمد و خواهان امتیاز بیشتر از بیت المال بود ولی هر بار که می آمد از امام جواب رد می شنید.عبدالله بن جعفر داماد حضرت از مولا خواست تا امتیاز بیشتری بگیرد،او هم جواب رد گرفت.2

از بصره «دُرّ قیمتی» برای مولا آورده شد.ام کلثوم دختر مولا عرض کرد اجازه فرمایید من از آن به عنوان زینت استفاده کرده و به گردنم بیاویزم؟ حضرت این درخواست را رد کرد و فرمود آن را در بیت المال قرار بده،آنگاه خطاب به دخترش فرمود:«لیس إلی ذلک سبیلٌ حتی لاتبقی امرأة من المسلمین إلّا و لها مثل مالک:راهی ندارد که تو از این گردنبند قیمتی استفاده کنی مگر آنکه این امکان برای همه زنان مسلمان باشد».3

این جلوه شکوهمند عدالت مولا علی(ع) نسبت به بستگان و نزدیکان است.اجرای این اصل برای کسانی که در سایه بی عدالتی ها به آلاف و الوف رسیده بودند بسیار گران آمد،دست به دست یکدیگر داده علیه مولا بحران آفریدند.

برخی به اصطلاح مصلحت اندیشان پیشنهاد معامله گری بر این اصل به مولا دادند و گفتند برای حلّ مشکل فعلاً چندان بر این اصل پافشاری نکن،گفتند:ای امیرمؤمنان،مردم عموماً عاشق دنیایند و برای آن تلاش می کنند،اگر از این اموال مقداری بیشتر به اشراف عرب و به قریش و به کسانی که مخالفت و جدایی شان را دوست نداری،می بخشیدی وضع رو به راه تر می شد و پراکندگی ایجاد نمی گردید و بهتر می توانستی در بین رعیت عدالت به خرج دهی و سرانجام بیت المال را به طور مساوی تقسیم کنی!

حضرت در پاسخ این پیشنهاد نادرست فرمود:
«أتَأمُرُونِّی أن أطلبَ النَّصرَ بالجَور فِیمَن وُلِّیتُ علیه.وَ اللهِ لاأطورُ بهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ وَ ما أَمَّ نَجمٌ فی السَّماءِ نَجماً لَو کانَ المالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُم،فَکَیفَ وَ إنَّما المالُ مالُ اللهِ:آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود از سجور و ستم،در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم استمداد جویم؟ به خدا که این پیشنهاد را نمی پذیرم تا شب و روز برقرار و ستاره ای در آسمان بی ستاره ای برآید.اگر مال از آنِ من بود،همگان را برابر می داشتم تا چه رسد که مال،مال خداست».4

به امام علی(ع) گزارش دادند که عده ای در مدینه به معاویه پناهنده شده اند.حضرت در نامه ای به استاندار مدینه سهل بن حنیف انصاری نوشت:
«به من خبر رسیده است از مردمی که نزد تو به سر می برند بعضی پنهانی نزد معاویه می روند،دریغ مخور که شمار مردانت کاسته می گردد،و کمکشان گسسته است.برای آنها همین گمراهی بس که از هدایت حق به سوی کور دلی و جهل شتافته اند.آنان دنیا پرستانی هستند که روی بدان نهاده و شتابان در پی اش افتاده اند،عدالت راشناخته و دیدند و گزارش ها را شنیده اند.

و دانستند مردم در برابر عدالت یکسانند،پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند.دور بودند،دور از رحمت خدا.به خدا قسم آنان از ستمی نگریختند و به عدالت نرسیدند».5

روح این سخن آن است که ارزش با حکومت حق و عدل است،بگذار آنان که تحمل عدل را ندارند بروند که ما اهل معامله با دنیا طلبان نیستیم.   

پی نوشت ها
1- رک:مناقب،ج 1،ص 313 .
2- شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج 1،ص 215 .
3- بحارالأنوار،ج 40،ص 106 .
4- نهج البلاغه،خطبه 126 .
5-نهج البلاغه،نامه 70 .
منبع : عبرتهای عاشوراء – سیّد احمد خاتمی.