پس از افشاگریهای امام سجاد(ع) و زینب کبری(س)٬اندک اندک مردم دمشق از حقیقت آنچه در عراق رخ داده بود آگاه شدند.و دانستند آنکه به امر یزید٬و بدست سپاهیان کوفه کشته شده است٬ماجراجوئی عصیانگر نبوده٬بلکه دخترزاده رسول خدا٬و این زنان و کودکان را که به اسیری بدمشق پایتخت شام آورده اند خاندان پیغمبر آنهاست.خاندان کسی است که یزید بنام جانشینی او بر آنان و بر دیگر مسلمانان حکومت می کند.بدینسان ناخرسندی مردم شام از آنچه برخاندان پیغمبر رفته است ظهور کرد. 

پس از این ماجراها یزید مصلحت ندید اسیران را نزد خود نگاه دارد.به هرحال کاروان رخصت بازگشتن یافت و روی به حجاز نهاد.اماکی؟ در چه ماهی و در چه سالی؟ بدرستی روشن نیست! آیا کاروان مستقیماً ازدمشق به مدینه رفته است؟ آیا راه خود را طولانی ساخته و به کربلا آمده است تا با مزار شهیدان دیداری داشته باشد؟ آیا یزید با این کار موافقت کرده است؟ و اگر این کاروان به کربلا بازگشته٬آیا درست است که آنجا با جابر ابن عبدالله انصاری که او نیز برای زیارت آمده بود دیداری داشته؟ آیا آنجا اجتماعی از سوگواران برپا شده؟ و چگونه ابن زیاد حاکم کوفه بر خود هموار کرده است که در چند فرسنگی مرکز فرمانروایی او چنین مراسمی برپا شود؟ و برفرض که این رویدادها را ممکن بدانیم این اجتماع در چه تاریخی بوده است؟ چهل روز پس ازحادثه کربلا ؟

رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آنجابه دمشق و بازگشت او با وسائل آن زمان بیش از چهل روز وقت می خواهد چه رسد به حرکت کاروانی چنان.نیز ضرورت دستور خواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنان از دمشق و پاسخ رسیدن٬که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم دو سه ماه وقت می خواهد.فرض اینکه کاروان در اربعین سال دیگر (۶۲ه.ق) به کربلا رسیده نیز درست نیست٬چرا که ماندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی٬چنانکه نوشتیم به صلاح یزید نبود٬به هرحال هاله ای از ابهام گِرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دست کاریهای فراوان در اسناد دست اول٬باید گفت حقیقت را جز خدا نمی داند.

در مورد اربعین و بازگشت خاندان پیامبر (ص) به کربلا در میان مورخان اختلاف وجود دارد.بسیاری از آنها در کتابهای خود هیچ گونه اشاره ای به آمدن بازماندگان کاروان حسینی به کربلا نداشته اند که از جمله ی آنها می توان به ابن اثیر٬طبرسی٬بلاذری٬نویری٬ابن حجر٬ابن اعثم کوفی٬اشاره کرد و گروهی نیز به عزاداری اهلبیت(ع) در کربلا اشاره کرده و یا به شرح آن پرداخته اند٬مانند ابی مخنف٬ابن نماحلی٬جعفرالنقدی٬محسن الامین٬سید ابن طاووس.

در مجموع در مورد اربعین چهار احتمال وجود دارد:
۱- در سال۶۱ه.ق پس از مراجعت از شام٬اهلبیت امام حسین(ع) در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند و به سوگواری پرداختند.
۲- اهلبیت پیامبر(ص) در روز بیستم ماه صفر سال ۶۱ه.ق٬قبل از رفتن به شام از کربلا عبور کردند و بر مزار شهدا به عزاداری پرداختند.۱ این احتمال بسیار ضعیف به نظر می رسد.
۳- اهلبیت رسول خدا(ص) در سال ۶۲ه.ق یکسال بعد از واقعه کربلا در بیستم صفر به کربلا آمده باشند.
۴- اهلبیت پیامبر(ص) بعد از بازگشت از شام به مدینه به کربلا رفته باشند که در این صورت تعیین روز اربعین به عنوان روز رسیدن آنها به کربلا منتفی است٬اما آنچه مسلم است خاندان رسالت به زیارت قبور شهدای بزرگوار کربلا رفتند و تا سه روز به عزاداری پرداختند و به قول سید بن طاووس٬ماتمهای جگرخراش بر پا داشتند.۲

هنوز هم می توان صدای حضرت سکینه (س) را از کنار قبر پدر شنید که می گفت:"ای کربلا٬بدنی را در تو به ودیعه گذاشته ایم که بدون غسل و کفن مدفون شد.ای کربلا کسی را به یادگار در تو قرار دادیم که روح احمد(ص) و وصی اوست."

همچنین آمده است چون کاروان به کربلا رسید٬جابر ابن عبدالله انصاری۳ را دیدند که با تعدادی از بنی هاشم برای زیارت شهدا به کربلا آمده است.چون یکدیگر را ملاقات کردند بشدت گریستند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنهاپیوستند.۴ آنگاه زینب کبری (س) درحالی که زنان اطرافش را گرفته بودند٬با صوتی حزین که جانها را می گداخت به امام سلام داد:اَلسّّّلام عَلیکَ اَیّتها الاَرواح الَّتی حَلَّت بفناء الحسَین وَ اَناخَت برَحله اَشهَد اَنَّکم اَتََمتم الصَّلوه و اتَیتم الزَکوه وَ اَمَرتم المَعروف وَ نَهَیتم عَن المنکَر وَ جاهَدّتم الملحدین وَ عَبدتّم الله حَتی اتاکم الیَقین.

پی نوشتها:
۱-نواسخ التواریخ٬احوالات امام حسین ٬ج۳٬،ص۱۷۶.
۲- الملهوف٬ص ۸۲ . 
۳- ازصحابه رسول خدا و از یاران امام علی (ع) – الاستیعاب،ج1،ص219.
۴- الملهوف٬ص۸۲ .
منابع:
1- زندگانی فاطمه زهرا (س) – دکتر سید جعفر شهیدی.
2- با خاندان وحی از عاشورا تا اربعین – حشمت الله قنبری همدانی .